فرض: شما کارآفرین هستید، برای برپایی یا گسترش شرکت نوپای خود نیاز به کمک مالی دارید. روشن است که خودتان به اندازه کافی سرمایه نداشتهاید و نیز از خانواده، دوستان و آشنایان نتوانستهاید قرض بگیرید ( دستکم به اندازه).
چه می کنید:
به سراغ بانک میروید و درخواست وام میکنید.
البته من اینجا فرض کردهام که بانک را قانع میکنید که به شما وام دهد و آن هم میدهد.
در اینکه ما در اینجا چارهای جز وام گرفتم از بانک نداریم و ناگزیریم شکی نیست، اما چرا می گویم بانک بد است.
درآمد: در بیشتر دیگر کشورها بنیانگذاران شرکتهای نوپا برای جذب سرمایه لازم به سراغ سرمایهگذاران خطر پذیر (Venture Capital) یا فرشتگان سرمایهگذار (Angel Investor) میروند و نه بانکها.
سرمایهگذاران برای اینکه بدانند آیا این کار سودده خواهد بود با نه از کارآفرینان طرح کسبوکار میخواهند (Business Plan) و آن را بسیار جدی بررسی میکنند آن هم توسط گروهی حرفهای.
گرچه همیشه داوری سرمایهگذاران درست نیست اما بسیار کارگشا است. در بیشتر مواقع اگر بگویند کاری جواب نمیدهد، نمیدهد.
این کار چه سودی دارد؟
نخستین سود این است که کارآفرین میآموزد که طرح کسبوکار بنویسد. در راه نوشتن این طرح برنامهریزی، بررسی دقیق و همهجانبه را میآموزد که در آینده جزو مهارتهای مدیریتی مورد نیاز وی میشوند. همینگونه مسایل مالی و بازاریابی را میآموزد.
چرا بانک بد است؟
بانکها از شما چیز زیادی نمیخواهند، البته به جز وثیقه و ضامن، در بهترین حالت از شما طرح توجیهی میخواهند. و طرح توجیهی طرحی بسیار ناقص و گولزنک است، چرا که همه چیز را آرمانی فرض کرده و براساس این فرض نانوشته بر مسایل مادی متمرکز است. گرچه هیج کجای طرح توجیهی چنین چیزی نوشته نشده اما فرض میکند که شما رقیبی نخواهید داشت، همه محصولات/خدمات شما به فروش خواهد رفت، شرایط محیطی بر کار شما تاثیر نخواهد گذاشت و مجموعهای از این فرضها که هیچگاه محقق نخواهند شد.
اما در طرح کسبوکار شما -اگر درست نوشته شود- همه جوانب باید سنجیده شود.
از دیگر سو بانک به میزان سوددهی شما کاری ندارد. کار ندارد که شما سود کردهاید یا زیان. شما را به حال خود رها میکند. فقط این اندازه برایش مهم است که شما بتوانید از پس بازگرداندن قسطها برآیید.
چرا سرمایهگذار خوب است؟
همانگونه که گفتم سرمایهگذار، نخست BP میخواهد.
میزان سوددهی برایش مهم است، یعنی اگر بخواهد از میان دو طرح یکی را برگزیند آنی را که سوددهی بیشتری داشته باشد، برمیگزیند.
دید دراز مدت دارد. برخی از آنها تا پنج سال انتظار سوددهی ندارند.
اگر پذیرفت که سرمایهگذاری کند، از شما قسط و … نمیخواهد، بخشی از سهام شما را خواهد خرید و در سود یا زیان شما شریک خواهد بود.
از همه مهمتر سرمایهگذار -که البته آدم/تیمی باتجربه است- شما را رها نخواهد کرد، معمولا خودش/ نمایندهاش در هیات مدیره خواهند بود، تمام تلاش خود را برای بیشیه شدن سود شما و موفقیت کسبوکارتان بکار خواهد بست.
چه می کنید:
به سراغ بانک میروید و درخواست وام میکنید.
البته من اینجا فرض کردهام که بانک را قانع میکنید که به شما وام دهد و آن هم میدهد.
در اینکه ما در اینجا چارهای جز وام گرفتم از بانک نداریم و ناگزیریم شکی نیست، اما چرا می گویم بانک بد است.
درآمد: در بیشتر دیگر کشورها بنیانگذاران شرکتهای نوپا برای جذب سرمایه لازم به سراغ سرمایهگذاران خطر پذیر (Venture Capital) یا فرشتگان سرمایهگذار (Angel Investor) میروند و نه بانکها.
سرمایهگذاران برای اینکه بدانند آیا این کار سودده خواهد بود با نه از کارآفرینان طرح کسبوکار میخواهند (Business Plan) و آن را بسیار جدی بررسی میکنند آن هم توسط گروهی حرفهای.
گرچه همیشه داوری سرمایهگذاران درست نیست اما بسیار کارگشا است. در بیشتر مواقع اگر بگویند کاری جواب نمیدهد، نمیدهد.
این کار چه سودی دارد؟
نخستین سود این است که کارآفرین میآموزد که طرح کسبوکار بنویسد. در راه نوشتن این طرح برنامهریزی، بررسی دقیق و همهجانبه را میآموزد که در آینده جزو مهارتهای مدیریتی مورد نیاز وی میشوند. همینگونه مسایل مالی و بازاریابی را میآموزد.
چرا بانک بد است؟
بانکها از شما چیز زیادی نمیخواهند، البته به جز وثیقه و ضامن، در بهترین حالت از شما طرح توجیهی میخواهند. و طرح توجیهی طرحی بسیار ناقص و گولزنک است، چرا که همه چیز را آرمانی فرض کرده و براساس این فرض نانوشته بر مسایل مادی متمرکز است. گرچه هیج کجای طرح توجیهی چنین چیزی نوشته نشده اما فرض میکند که شما رقیبی نخواهید داشت، همه محصولات/خدمات شما به فروش خواهد رفت، شرایط محیطی بر کار شما تاثیر نخواهد گذاشت و مجموعهای از این فرضها که هیچگاه محقق نخواهند شد.
اما در طرح کسبوکار شما -اگر درست نوشته شود- همه جوانب باید سنجیده شود.
از دیگر سو بانک به میزان سوددهی شما کاری ندارد. کار ندارد که شما سود کردهاید یا زیان. شما را به حال خود رها میکند. فقط این اندازه برایش مهم است که شما بتوانید از پس بازگرداندن قسطها برآیید.
چرا سرمایهگذار خوب است؟
همانگونه که گفتم سرمایهگذار، نخست BP میخواهد.
میزان سوددهی برایش مهم است، یعنی اگر بخواهد از میان دو طرح یکی را برگزیند آنی را که سوددهی بیشتری داشته باشد، برمیگزیند.
دید دراز مدت دارد. برخی از آنها تا پنج سال انتظار سوددهی ندارند.
اگر پذیرفت که سرمایهگذاری کند، از شما قسط و … نمیخواهد، بخشی از سهام شما را خواهد خرید و در سود یا زیان شما شریک خواهد بود.
از همه مهمتر سرمایهگذار -که البته آدم/تیمی باتجربه است- شما را رها نخواهد کرد، معمولا خودش/ نمایندهاش در هیات مدیره خواهند بود، تمام تلاش خود را برای بیشیه شدن سود شما و موفقیت کسبوکارتان بکار خواهد بست.
اینو بر اساس مقاله ای از BUSINESS WEEK نوشتم در حد تواناییم از فن ترجمه ام.
No comments:
Post a Comment