Tuesday, June 28, 2011

کاریکاتور

Angel Boligan-Mexico 

*
جهان یک مکعب روبیک مرتب نشده است، اگر بخواهد مرتب شود، یعنی همه خانه های هم رنگ در یک وجه قرار بگیرند، همه چیز به هم می خورد! ... تناقض در سرشت ... این ناهمخوانی و ناهمگونی دنیا، مقدّر است انگار ... و البته آن دست، که این معکب ناهمگون را عین یک کاپ بالا برده، همه کاره است لابد! ... ایده کاریکاتوریست فوق العاده است
 .
.
.

Tuesday, June 21, 2011

کاریکاتور

.

Mehdi Azizi - Iran
*
این پینوکیو دروغ که می گوید و دماغش که دراز می شود  و این دماغ های دراز را که می بُرد،  می فروشدشان، خوش است و راحت؛ "دروغ فروشی می کند"  ... و چقدر این پینوکیو این دور و بر تکراری ست
.

.

.

Tuesday, June 14, 2011

تهران سی‌ و سومین شهر گران دنیا

همینجوری به این لینک ویکیپدیا برخوردم. رتبه گران‌ترین شهرهای دنیا را نشان می‌‌دهد. ایران در سال ۲۰۰۵ که محمود به قدرت رسید دارای رتبه ۱۲۹ بود که محمود با تلاش و کوشش مضاعف آن را به ۳۳ ارتقا داد. با این حساب زندگی‌ کردن در اکثر شهرهای  اروپایی و آمریکا از زندگی‌ در تهران ارزانتر تمام می‌‌شود. این آمار البته برای کارمندی حساب شده است که محلی نیست و می‌خواهد در یکی‌ از این شهر‌ها زندگی‌ کند.

Saturday, June 11, 2011

بازار گاز داغ تر از همیشه


بازار گاز در حال تغییر جدی است. ده سال پیش شرکتهای امریکایی در حال تاسیس مجتمع های بزرگ گاز مایع در بنادر این کشور به منظور آماده سازی خود برای واردات گاز مایع (ال ان جی) از کشورهایی مانند قطر بودند. امریکا (با 22 درصد) بزرگترین مصرف کننده گاز طبیعی در جهان است و تنها روسیه (با 13 درصد) مصرفی قابل مقایسه با امریکا دارد. پس از آنها، ایران با 4 درصد رتبه سوم مصرف گاز در جهان را دارد. اتفاقی که در دهه گذشته افتاد پیدایش تکنولوژی جدیدی در استخراج گاز بوسیله شرکتهای امریکایی بوده است. با این روش جدید که فراکینگ نامیده می شود، استخراج گاز از لایه هایی که شیل (گیاه سنگ؟) نامیده می شود ممکن می گردد. اکتشاف این روش باعث افزایش عمده تولید در امریکا شده بطوری که قیمت گاز در امریکا به مراتب ارزانتر از قیمت گاز در آسیا و اروپا شده است. قیمت گاز در امریکا در زیر 5 دلار بر mmBtu است در حالی که قیمت همین گاز طبیعی در ژاپن در حدود 14 دلار بر mmBtu است. این در حالی است که قیمت گاز در امریکا و اروپا و ژاپن در گذشته بسیار نزدیکتر به یکدیگر بوده است. همین تفاوت قیمت بسیار بالا باعث شده است که عده ای از شرکتهای امریکایی به فکر صادرات گاز طبیعی افتاده اند. حالا بعضی از شرکتهای امریکایی در حال تاسیس مجتمع های گاز طبیعی در بندرگاهها به منظور صادرات گاز به آسیا هستند. با روش جدید استخراج گاز در امریکا، تخمین زده می شود که این کشور بتواند نه تنها تا حدود یک قرن دیگر گاز مورد نیاز خود را از منابع داخلی تامین کند بلکه تبدیل به یک صادر کننده عمده گاز هم بشود.

بازیگران بزرگ دیگر بازار گاز هم در حال توسعه نفوذ خود در این بازارند. به عنوان مثال، قطر تولید خود در سال گذشته را بیش از سی درصد افزایش داده است. تولید گاز قطر همانطور که می دانید البته منحصر به تولید در حوزه گازی مشترک بین ایران و قطر است.

در طرف تقاضای گاز طبیعی هم اتفاقات عمده ای در حال رخ دادن است. رقبای گاز در حال از میدان به در رفتنند. ذغال سنگ به عنوان انرژی بسیار کثیف و ضد محیط زیست در نظر گرفته می شود و انرژی هسته ای هم، به ویژه بعد از اتفاقات ژاپن، با معضل جدی ایمنی مواجه است. انرژی های نو هم در آغاز راهند و از نظر اقتصادی رقیب جدی با گاز تلقی نمی شوند. نفت هم با محدودیتهای جدی در تولید مواجه است. به نظر می رسد که گاز تنها منبع انرژی است که امکان گسترش زیاد و اقتصادی را دارد.

Friday, June 10, 2011

آربیتراژ-Arbitrage

آربیتراژ (و به تبع آن بازار یا قیمت بدون آربیتراژ) کلیدی ترین مفهوم برای متخصصین فاینانس است و همان نقشی را بازی می کند که "تعادل" برای اقتصاددان ها دارد. البته فهم من این است که فقدان آربیتراژ و تعادل در واقع دو روی یک سکه هستند و هر دو به مفاهیم مشترکی اشاره می کنند. حالا آربیتراژ یعنی چه؟
مفهوم آربیتراژ را می توان حداقل با دو روی کرد متفاوت (و البته معادل) توضیح داد. اولین توضیح می تواند این باشد که دقت کنیم که دارایی ها در بازار قابل بازتولید شدن توسط دارایی های دیگر هستند. یعنی می توان خروجی یک دارایی را عینا توسط ترکیبی از دارایی های دیگر به دست آورد. حال اگر قیمت دو دارایی با هم متفاوت باشد آربیتراژ رخ می دهد. تعریف دوم که تعریف ریاضی و دقیق است می گوید آربیتراژ زمانی رخ می دهد که قیمت سبدی از دارایی ها در همه حالت ها صفر یا منفی و بازده آن در همه حالت ها بزرگ تر یا مساوی صفر و در برخی حالت ها اکیدا بزرگ تر از صفر باشد. یعنی ما بدون این که هزینه ای متحمل شویم سود انتظاری مثبت به دست می آوریم. دقت کنید که این مفهوم به عبارت "ناهار مجانی" اقتصاددان ها بسیار شبیه است.
مثال 1) فرض کنید نرخ تبدیل دلار به ریال 1000 تومان، یورو به ریال 1300 تومان و یورو به دلار 1.4 باشد. اگر یک واحد یورو را به دلار تبدیل کرده و با آن ریال بخریم و دوباره ریال را به یورو تبدیل کنیم 100 تومان سود می کنیم. یعنی دو سبد متفاوت از دلار و ریال و یورو با ارزش یورویی یکسان قیمت ریالی یکسان ندارند.
مثال 2) فرض کنید قیمت فروش امروز نفت 60 دلار و قیمت فروش آن برای تحویل در سال آینده 80 دلار باشد. همچنین فرض کنید نرخ بهره 20% و هزینه انبار و "بیمه" (به این دقت کنید) نفت توسط فروشنده 5 دلار به ازای هر بشکه باشد. من اگر امروز 60 دلار وام بگیرم و با آن همین الان نفت بخرم و بخواهم که نفت را سال آینده تحویل بگیرم قیمت نفت برای من برای تحویل در سال آینده 60 (قیمت نفت) + 12(نرخ بهره) +5 (هزینه نگهداری و بیمه) = 77 در می آید. لذا من می توانم دارایی که نفت را در سال آینده 80 دلار می فروشد را با 77 دلار تولید کنم. من هیچ پولی از جیبم ندادم (وام گرفتم) و سال آینده 3 دلار سود قطعی می کنم.
نکته بسیار کلیدی در مفهوم آربیتراژ این است که سبد دارای آربیتراژ باید در "همه حالت ها" بازده غیرمنفی داشته باشد و گرنه اصطلاح آربیتراژ به آن اطلاق نمی شود. لذا مثلا خرید یک کالا از یک کشور و صادرات آن به کشور دیگر با قیمت متفاوت آربیتراژ نیست چرا که تجارت با ریسک های متعددی از جمله کاهش قیمت محصول یا ظهور محصول رقیب و الخ مواجه است. به همین خاطر بود که گفتم به عبارت "بیمه" در مثال نفت دقت کنید. اگر من نفت بخرم و ریسک آتش سوزی نفت انبارشده وجود داشته باشد دیگر آربیتراژ نداریم و لذا برای بررسی وجود یا عدم وجود آربیتراژ باید "هزینه بیمه" را هم به آن اضافه کنم. به عنوان مثالی دیگر به بازده سهام دقت کنید. بازده متوسط سهام به وضوح بالاتر از اوراق مشارکت است ولی این آربیتراژ نیست چرا که حالت هایی هم وجود دارد که سهام از اوراق مشارکت کم تر سود می دهد. اگر وضعیت طوری بود که سهام "در هر صورت" از اوراق مشارکت بیشتر سود می داد با آربیتراژ مواجه بودیم. خرید خانه هم باز مثالی برای آربیتراژ نیست چرا که در سال های رکود قیمت ظاهری خانه ثابت می ماند و لذا با در نظر گرفتن هزینه فرصت پول بازده سرمایه گذاری منفی می شود.
در عمل تقریبا هیچ سبدی را نمی توان یافت که دارای ریسک صفر باشد چرا که حتی مثلا وقتی یک سوداگر متوجه می شود که مثلا قیمت نسبی ین و پوند در ژاپن و دوبی یکسان نیست و لذا با انتخاب سبد مناسب می توان از این وضعیت بهره برد باز یک فاصله زمانی بسیار اندک بین انجام خرید و فروش وجود دارد که همین فاصله زمانی ریسکی ولو بسیار اندک را به موضوع تحمیل می کند (ممکن است تا بخواهیم ین را از جای ارزان تر بخریم و خرید را ثبت کنیم قیمت ین در جای دیگر جا به جا شود و ما ضرر کنیم) ولی معمولا از این ریسک های بسیار اندک صرفه نظر می کنیم.
بخش مهمی از ادبیات قیمت گذاری دارایی ها و مشتقات مالی در فاینانس بر مبنای اصل یک قیمت (یا فقدان آربیتراژ) شکل می گیرد و در آن قیمت تعادلی یک دارایی به شکلی محاسبه می شود که امکان آربیتراژ وجود نداشته باشد. چون بازارهای مالی معمولا هزینه مبادله اندک و نقدشوندگی بالا دارند هر گونه فرصت احتمالی آربیتراژ به سرعت خنثی شده (و البته کسانی هم از این فرصت موقت بهره برده اند) و لذا فرض فقدان آربیتراژ فرض قابل قبولی است. دقت کنید که در عمل بسیاری از فرصت های آربیتراژ به دلیل تفاوت بین قیمت خرید و فروش یک دارایی (هزینه واسطه گری) از بین می رود. ضمن این که خیلی وقت ها آربیتراژ آن قدر کوچک است (مثلا 10 یورو روی یک میلیون یورو معامله) که شکار آن اصلا صرف نمی کند. 

نقل: ح.قدوسی

Wednesday, June 8, 2011

گشتی در خاور میانه


در حال گوش کردن به صحبتهای توماس فریدمن هستم که به تازگی از خاور میانه برگشته. به دو نکته بسیار جالب اشاره می کنه که یکی مربوط به سیاست در خاورمیانه هست و دیگری به اقتصاد مربوط می شه. چون این نکات رو می شه به همه خاور میانه تعمیم داد به نظرم درس آموزند.

نکته سیاسی اینه که در خاور میانه، تقریبا هر کسی یا هر جناحی می خواد که صاحب شما باشه. صاحب فکر و اندیشه و راه و طریق و مرام و سیاست و ... و اگه نتونه صاحب شما باشه سعی می کنه شما رو نابود کنه. فحش می شنوی زندان می ری کافر می شی ...

نکته اقتصادی اینه که تقریبا تمام سرمایه گذارهای خارجی و داخلی در کشوری مثل مصر در حالت انتظارند. ریسک سیاسی در این کشورها باعث افزایش ریسک اقتصادی شده. یک مزیت سرمایه گذار در کشورهای غربی اینه که معمولا این سرمایه گذارها فقط باید به فکر ریسک اقتصادی باشن. در بعضی کشورهای در حال توسعه ریسک سیاسی کسب و کار معمولا از ریسک اقتصادی بزرگتره. همین مساله یکی از مهمترین موانع رشد و ایجاد اشتغال در این کشورهاست.