Tuesday, May 31, 2011

بیانیه گروه 8 در مورد 'بهار عرب'



اجلاس گروه 8
26-27 مه 2011
دویل[i]، فرانسه
1) تغییراتی که در خاورمیانه و آفریقای شمالی (منا)[ii] در حال رخ دادن است، تغییراتی تاریخی هستند و این قابلیت را دارند که در را به روی آن نوع تحولی باز کنند که در اروپای مرکزی و شرقی پس از فروپاشی دیوار برلین صورت گرفت. خواسته های مردم برای برخورداری از آزادی، حقوق بشر، دموکراسی، فرصت های شغلی، توانمند سازی و شأن انسانی منجر به این امر شده است که تعداد روز افزونی از کشورهای منطقه سعی کنند کنترل سرنوشت خودشان را در دست گیرند. این امر طنین ارزش های مشترک ما و تحکیم گر این ارزش ها است.
2) ما اعضای گروه 8 کاملاً از خواسته های "بهار عرب"[iii] و همچنین از خواسته های مردم ایران حمایت می کنیم. ما صدای شهروندان را می شنویم، از عزم آنها برای برخوداری از مساوات حمایت می کنیم و در تقاضای مشروع آنها برای داشتن جوامعی دموکراتیک و باز و نوین سازی اقتصادی فراگیر در کنار آنها می ایستیم. ما به خصوص از نقشی که افراد جوان و زنان در این جنبش های تحول ساز بازی کرده اند تمجید می کنیم.
3) امروز ما، بر اساس اهداف مشترک مان برای آینده، و در حضور نخست وزیران مصر و تونس، دو کشوری که این جنبش از آنجا شروع شده و در حضور دبیر کل اتحادیۀ عرب، "شراکت دویل" را به همراه مردم منطقه آغاز می کنیم. ما آماده ایم که شراکت جهانی طولانی مدت خود را به همۀ کشورهای منطقه که در حال انتقال به سمت جوامعی آزاد، دموکراتیک و توأم با مدارا هستند ("کشورهای دارای شراکت") تقدیم داریم، و این کار را با مصر و تونس، با همکاری با کشورهایی شروع می کنیم که مایلند از انتقال به دموکراسی در منطقه حمایت کنند. این شراکت تجلیلی از ارزش های مشترک ما برای آزادی و دموکراسی است و بر مبنای احترام به حاکمیت کشورها و مردم استوار است، مردمی که محافظت از آنها مسئولیت مشترک حکومت ها است. این اقدامات بر اساس طرح های ابتکاری انجام می گیرد که اعضای گروه 8 از قبل تقبل آنها را به عهده داشته اند.
4) این شراکت بر دو رکن استوار است: روند سیاسی برای حمایت از انتقال دموکراتیک و گسترش اصلاحات حکمرانی، به خصوص مبارزه بر علیه فساد و تحکیم نهادهایی که برای اطمینان از شفافیت و مسئولیت پذیری حکومت لازم هستند؛ و چهار چوب اقتصادی برای رشد پایدار و فراگیر. این شراکت به منظور حمایت از کشورهای دارای شراکت در انجام اصلاحات اقتصادی و اجتماعی که آنها متقبل خواهند شد طراحی شده است، به خصوص برای ایجاد مشاغل و تجلیل از حاکمیت عادلانۀ قانون، و در عین حال اطمینان از این امر است که ثبات اقتصادی پشتوانۀ چالش انتقال به دموکراسی های با ثبات است.
5) ما همچنین از مؤسسه های مالی بین المللی مرتبط و دفاتر سازمان ملل، بخش خصوصی و جامعۀ مدنی، دعوت می کنیم تا با ما در اجرای این طرح ابتکاری همکاری کنند.
حمایت از رشد پایدار و فراگیر
6) شراکت دویل برنامۀ کار اقتصادی را ایجاد می کند که حکومت های اصلاح گر را قادر خواهد ساخت خواسته های مردم شان را برای داشتن رشد قوی و جامع برآورده سازند و به تسهیل روند دستیابی به نتیجه ای آزاد و دموکراتیک برای این روند سیاسی در حال وقوع کمک خواهند کرد. این شراکت طوری برنامه ریزی خواهد شد که بتواند از اهداف هر کشور حمایت کند و در مسیر پیشرفت آنها در حوزه های زیر باشد:
- بهبود حکمرانی، شفافیت، مسئولیت پذیری و مشارکت شهروندان در حیات اقتصادی؛
- افزایش فراگیری اجتماعی و اقتصادی با گسترش فرصت ها برای همه و بهبود میزان مؤثر بودن حمایت از افراد آسیب پذیر؛
- نوین ساختن اقتصاد آنها، حمایت از بخش خصوصی، به خصوص سرمایه گذاری های کوچک و متوسط (اس ام ای ها[iv])، برای کمک به ایجاد شغل و توسعۀ سرمایه و مهارت های انسانی؛
- پرورش تلفیق منطقه ای و جهانی برای کسب منافع جهانی سازی.
7) در کوتاه مدت، هدف جمعی ما اطمینان از این امر است که بی ثباتی باعث تضعیف روند اصلاح سیاسی نمی شود و این که انسجام اجتماعی و ثبات اقتصاد کلان هر دو پا بر جا باقی خواهد ماند. در این خصوص:
- ما از ارزیابی های صندوق بین المللی پول (آی. ام. اف.)[v] استقبال می کنیم و منتظر مشارکت مداوم با این منطقه و ساخت چهارچوب اقتصاد کلان قدرتمند در کشورهای دارای مشارکت هستیم. ما از آی. ام. اف. می خواهیم به کشورهایی در این منطقه که متعهد به ثبات اقتصادی هستند، با تأمین حمایت لازم برای کمک به برآورده کردن نیازهای مالی خارجی آنها پاسخ دهد؛
- ما از بانک های توسعۀ چند جانبه می خواهیم برای کشورهای دارای مشارکت، بر اساس برنامۀ اقتصادی قوی برای تقویت حکمرانی و تحکیم جو تجاری، حمایت مالی ارتقا یافته، زود بازده و منسجمی را ارائه دهند. چنین حمایتی می تواند به انها کمک کند به رفع مشکلات به وجود آمده در اثر اختلال در جریان مالی بخش خصوصی بپردازند و بتوانند دسترسی به بازار را به صورت قبل برگردانند؛
- ما آماده ایم که هر جا که لازم باشد و در راستای این چهار چوب چند جانبه، به کشورهای دارای مشارکت برای برآورده کردن نیازهای مالی شان کمک کنیم؛
- ما شرکای منطقه ای را تشویق می کنیم برای کمک به کشورهای دارای مشارکت در پرداختن به نیازهای مالی شان در راستای همین خطوط با ما همکاری کنند و از اعلام سعودی برای حمایت از انتقال در مصر استقبال می کنیم.
8) در میان مدت و بلند مدت، ما متعهد به حمایت از کشورهای دارای مشارکت برای پرداختن به چالش های اقتصادی زیربنایی شان هستیم. هدف ما دستیابی به انتقالی پایدار به همراه دموکراتیزه کردن و وسعت بخشیدن به فرصت اقتصادی بر اساس اولویت های تعیین شده و تأیید دولت های ملی از طریق مشورت گسترده با دست اندکاران مربوط است. این کار نیاز به تغییر راهبردی در روش و فعالیت های جامعۀ بین المللی در منطقه دارد. بدین منظور، ما باید (الف) به فعالیت های بانک های توسعۀ چند جانبۀ هماهنگ و تغییر مکان یافته متکی باشیم، (ب) از تجربۀ بانک اروپایی بازسازی و توسعه (اِبرد)[vi] در همراهی با انتقال اقتصادی بهره جوییم و (ج) مقیاس تلفیق تجارت و سرمایه گذاری را تغییر دهیم.
9) ما همکاری نزدیکی با بانک های توسعۀ چند جانبه خواهیم داشت تا برنامه های شان را در کشورهای دارای مشارکت مرور نماییم و ارتقا بخشیم، اولویت های آنها را بر همین اساس اصلاح کنیم و هماهنگی آنها را تقویت نماییم:
- ما منتظر تکمیل به موقع طرح عملیاتی مشترک بانک جهانی، بانک توسعۀ آفریقایی، بانک سرمایه گذاری اروپایی / فمیپ[vii]، بانک اروپایی بازسازی و توسعه (ابرد) و بانک توسعۀ اسلامی هستیم تا هر بانک خود را مطابق با دستورالعمل جغرافیایی آن، در هر یک از کشورهای دارای مشارکت تطبیق دهد. ما از آی. ام. اف. می خواهیم اطمینان حاصل کند که این برنامه ها می توانند منطبق با چهارچوب های اقتصاد کلان پایدار میان مدت باشند. ما اهدا کنندگان دو جانبه را تشویق می کنیم همین روش را اتخاذ کنند و اطمینان حاصل نمایند که فعالیت هایشان تطبیق داده می شوند و از هماهنگی مؤثرتری برخوردار هستند؛
- ما به تعهدات بین المللی خود برای تأمین امنیت بازستانی دارایی های ربوده شده عمل خواهیم کرد و با انجام اقدامات دو جانبۀ مقتضی و ارتقای بانک جهانی / طرح ابتکاری بازستانی دارائی های ربود شدۀ سازمان ملل، از مصر و تونس در بازستانی این دارائی ها حمایت خواهیم کرد؛
- ما آماده سازی طرح های ابتکاری زیر را تشویق می کنیم: تجهیزات مشترک برای حمایت از سرمایه گذاری های خرد و سرمایه گذاری های کوتاه مدت و میان مدت و فعالیت های کارآفرینی؛ صندوق مشترک ساختارهای زیربنایی برای ایجاد اطمینان و کم کردن خطری که سرمایه گذاران خصوصی در این منطقه با آن مواجه هستند؛ و شراکت های دارای اهدا کنندگان متعدد برای تلفیق منطقه ای، به خصوص تسهیل تجارت فرا مرزی و توسعۀ انرژی خورشیدی.
10) ما خواستار گسترش منطقه ای مناسب حوزۀ جغرافیایی دستور العمل بانک اروپایی بازسازی و توسعه هستیم، تا بتوانیم از انتقال در آن دسته از کشورهای منطقه که دموکراسی چند حزبی، تکثر گرایی و اقتصاد های بازار را اتخاذ کرده اند حمایت کنیم. ابرد با تمرکز بر طرح های ابتکاری خصوصی و کارآفرینی، ابزار منحصر به فردی برای کمک به تغییر اقتصادهای کشورهای اروپای مرکزی و شرقی بوده است که درگیر همین نوع پویایی بوده اند. قدرت مالی ابرد گسترش حوزۀ فعالیت آن را همگام با تعهدات راهبردی کنونی میسر می سازد، به خصوص در کشورهای کنونی که این فعالیت باید در آنها صورت گیرد.
برای تسریع حمایت بانک اروپایی بازسازی و توسعه و استفاده از تجربۀ این سازمان در توسعۀ بخش خصوصی و ایجاد شغل در منطقه تا زمانی که تصویب گسترش حوزۀ فعالیت آن صورت گیرد، ما با ابرد در جهت ایجاد تسهیلات انتقالی اختصاص یافته به این امر همکاری خواهیم کرد، تا باعث شویم به نفع کشورهای احتمالی دریافت کنندۀ کمک مالی، عملیات بانکی هر چه سریعتر که میسر باشد آغاز شود، با حکمرانی که بین آنها ارتباط ایجاد نماید و در حالی که پذیرای کمک های انجام شده از طرف شرکای توسعۀ بین المللی و منطقه ای نیز خواهند بود. ما وزاری مالی خود را موظف ساخته ایم که در جلسۀ بعدی خود این طرح پیشنهادی را مورد بررسی قرار دهند.
11) ما متعهد به حمایت از تلفیق کشورهای دارای مشارکت در اقتصاد منطقه ای و جهانی از طریق تجارت بیشتر و سرمایه گذاری در داخل منطقه هستیم. بدین منظور:
- ما از طریق شیوه های ارتباطی دو جانبه و چند جانبه، اقدامات کشورهای منا برای تقویت تلفیق تجاری و سرمایه گذاری بیشتر در منطقه، از جمله از طریق تسهیل تجارت، کاهش موانع اخذ تعرفه و عدم اخذ تعرفه، دسترسی به بخش خدمات، ارتقای سرمایه گذاری مستقیم و همگرایی تنظیم کننده، را مورد تشویق قرار می دهیم و از این اقدامات حمایت می کنیم؛
- ما به سهم خود، آماده ایم که از جمله از طریق ایجاد فرصت دسترسی بهتر به بازار دو جانبه برای ترغیب تلفیق در اقتصاد جهانی از طریق تجارت بیشتر و سرمایه گذاری در داخل منطقه، برای کشورهایی که متقبل شده اند اصلاحاتی را برای باز کردن اقتصادهایشان و ایجاد شرایط رقابتی ایجاد کنند حمایت بیشتری را فراهم کنیم. بر این اساس، اتحادیۀ اروپا، تحت شراکت برای دموکراسی و کامروایی مشترک، انجام اقدامات ابتکاری را به عهده گرفته است که باعث عمیق سازی تجارت با کشورها در مدیترانۀ جنوبی، از جمله از طریق توافقنامه های تجارت و سرمایه گذاری های آزاد جامع و عمیق، خاتمۀ توافقنامه هایی برای معتبر شناختن و پذیرش محصولات صنعتی و ارتقای سیستم پان یورو مد[viii] تجمع قوانین مبدأ، می شود. ایالات متحده طرح ابتکاری تجارت و سرمایه گذاری جامع در منطقه را آغاز خواهد نمود. ژاپن در حال ارتقای تجارت و سرمایه گذاری به صورت مشترک به همراه کشورهای منا، به خصوص از طریق گردهمای اقتصادی ژاپن-عرب، است. روسیه از توافق خود با کشورهای اتحادیۀ عرب برای بررسی پروژه های همکاری منطقه ای و توسعۀ اجتماعی استفاده خواهد کرد. توافقنامۀ تجارت آزاد کانادا-اردن در شرف تصویب در مجلس است در حالی که بحث های توافقنامۀ تجارت آزاد دوجانبه با مراکش به تازگی آغاز شده اند؛
- اتحادیۀ اروپا سیاست همسایگی خود در قبال کشورهای دارای مشارکت را دوباره قوت خواهد بخشید و تقویت خواهد کرد تا بتواند حمایت بیشتری را از کسانی به عمل آورد که دست اندر کار ایجاد این گونه دموکراسی ها هستند. اتحادیۀ اروپا به کشورهای در حال انجام اصلاحات مسیری را به سمت تلفیق اقتصادی بیشتر با بازار واحد اتحادیۀ اروپا در حوزه های دارای منافع مشترک ارائه خواهد کرد.
- اتحادیۀ امور کشورهای مدیترانه ای از طریق ارائۀ طرح های ملموس به این امر کمک خواهد نمود.
12) ما از کارهای انجام شده در مصر و تونس در ارائۀ برنامۀ عملیاتی خود در جهت ثبات اقتصادی و مالی و انجام تمهیدات لازم برای رشد فراگیر تر به اهدا کنندگان جامعۀ بین المللی استقبال می کنیم و آماده ایم از آنها حمایت کنیم. ما از تصمیم مسئولان مصر برای تقاضای کمک از آی. ام. اف. و بانک های توسعۀ چند جانبه و تقاضای تونس برای اخذ وام سیاست توسعۀ هماهنگ و مشترک استقبال می کنیم.
در این بستر، بانک های توسعۀ چند جانبه می توانند بیش از 20 میلیارد دلار، از جمله 5/3 میلیارد یورو از  بانک سرمایه گذاری اروپا، ای. آی. بی.[ix]، برای سال های 2011 تا 2013 در حمایت از اقدامات اصلاحی مناسب آنها برای مصر و تونس فراهم کنند. اعضای گروه 8 هم اکنون در موقعیتی هستند که بتوانند حمایت دوجانبۀ عمده ای را برای تقویت این اقدامات بسیج نمایند. ما از حمایت شرکای دوجانبۀ دیگر، از جمله از حمایت کشورهای منطقه، استقبال می کنیم.
توانمند سازی و گفتگو بین ملت ها
13) ما به کشورهای منطقه کمک خواهیم کرد تا فضای سیاسی برای شکوفایی دموکراسی و آزادی را ایجاد نمایند. به خصوص:
- ما از سازمان های بین المللی می خواهیم که با احزاب سیاسی و مخالفان به تازگی شکل گرفته همکاری کنند، تا به عنوان بهترین مسیر به سمت ایجاد ثبات در منطقه، به آنها کمک نمایند ابزارهایی را به وجود آورند که بتواند خواسته های مردم را تأمین کند و در بین تصمیم گیرندگان محلی و ملی و نظر پردازان قابلیت لازم را ایجاد نماید.
- ما از قوت گیری مجدد گردهمایی های بین مجالس موجود، که نقش تعیین کننده ای دارند و از توسعۀ همکاری بین مسئولان محلی به عنوان وسیله ای برای ایجاد ارتباطات ملموس بین ملت ها حمایت می کنیم؛
- ما به طور کامل متعهد به مشارکت دادن جامعۀ مدنی در شراکت دویل هستیم، و کار خود را بر مبنای کار "گردهمایی برای آینده" بنا خواهیم نهاد که تا قبل از پایان امسال، به منظور پاسخ به و در بازتاب تغییرات اخیر در منطقۀ منا و برای افزایش گفتگو بین گروه 8، حکومت های منا و جامعۀ مدنی برگزار خواهد شد؛
-  ما متعهد به این هستیم که آموزش و تعلیم را مرکز اصلی فعالیت های خود در منطقه قرار دهیم. برخورد با سطوح بالای بی سوادی و بی کاری، به خصوص در بین افراد جوان، و جهت دادن به آموزش حرفه ای با محوریت بازار کار، اصل برخورداری از نیروی کار واجد شرایط برای کمک به نوین ساختن اقتصاد های منا است. ما تحرک دانشجویی را تشویق می کنیم و ارتباطات آموزشی و تحقیقاتی بیشتری بین دانشگاه هایمان و دانشگاه های منطقۀ منا به وجود می آوریم. دفتر اروپا- مدیترانه ای جوانان یکی از ابزارهای این سیاست خواهد بود. همچنین تبادل بهترین عملکرد در برنامه هایی که برای ارتقای مهارت افراد بی کار به مورد استفاده قرار می گیرند، از جمله تعلیم حرفه ای، باید مورد تشویق قرار گیرد؛
- ما متعهد به ارائۀ حمایت بیشتر از ارتقای آزادی بیان، از جمله نقش مهم رسانه ها و اینترنت در کمک به دموکراتیزه کردن جوامع هستیم. ما همچنین متعهد به حمایت از حق عمل به آداب مذهبی با ایمنی و امنیت، بدون ترس از خشونت و سرکوب، هستیم.
پیگیری و نظارت بر شراکت دویل
14) ما به تدریج در طول زمان این شراکت را توسعه خواهیم بخشید و همۀ شرکای مربوط را در روند نظارت مداوم و توأم با همکاری انتقال در منطقه مشارکت خواهیم داد.
15) ما راهکار انتقال کشورهای دارای مشارکت را به همراه آنها بررسی خواهیم کرد، برنامه های توسعۀ اجتماعی و اقتصادی را که توسط کشورهای دارای مشارکت ارائه شده اند به اجرا در خواهیم آورد، و این کار را با مصر و تونس آغاز می کنیم. ما سعی می کنیم، از جمله از طریق طرح های عملیات مشترک خاص هر کشور بانک توسعۀ چند جانبه، ام. دی. بی.[x]، اطمینان یابیم که پاسخ جامعۀ بین المللی در راستای این اصلاحات است.
16) ما از وزرای امور خارجه مان خواسته ایم این وظیفه را فوراً به عهده گیرند و ظرف چند ماه آینده، با منا و سایر شرکای مان ملاقات کنند، از جمله از طریق جلسات مسئولان ارشد وزارت خانه های امور خارجه و مالی که در ماه ژوئیه برگزار می شوند، تا چهارچوبی را برای این شراکت تعریف نمایند و این کار را به پیش ببرند.
17) ما این امر را به همراه شرکای مان و همۀ احزاب ذی نفع تا قبل از پایان سال پیگیری خواهیم کرد.
18) ما در جلسۀ بعدی مان به ریاست ایالات متحده آمریکا این شراکت را مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.
[1] Deauville
2 MENA
3 Arab Spring
4 SMEs = small and medium enterprises
5 IMF = International Monetary Fund
6 EBRD = European Bank for Reconstruction and Development
7 FEMIP = Facility for Euro-Mediterranean Investment and Partnership
8 PanEuroMed
9 EIB = European Investment Bank
10 MDB = Multilateral Development Bank

Sunday, May 29, 2011

هزاران میلیارد تومان رانت ناشی از ارز دونرخی

بدترین سیاست ارزی، سیاستی است که به دونرخی شدن ارز منجر می شود. دونرخی شدن ارز به معنی دسترسی عده ای به ارز ارزانتر و عدم دسترسی دیگران به آن ارز ارزانتر است. همین باعث رانت می شود. خوشا به حال آنانکه دسترسی به ارز دولتی دارند. صرافی را در نظر بگیرید که می تواند ارز دولتی به قیمت 1065 تومان بخرد و به قیمت 1165 تومان بفروشد. حدود ده درصد سود روزانه بر روی سرمایه چیزی نیست که سرمایه گذاران خارجی در خوابشان هم بتوانند ببینند. (مثلا خرید اوراق قرضه سی ساله امریکا سود سالیانه 4.5 درصد می دهد.) اگر یک صراف بتواند یکصدهزار دلار ارز به صورت روزانه دریافت کند، می تواند به صورت بالقوه حدود یک میلیون تومان در یک روز سود کند.

با توجه به اینکه حدس من این است که دولت دهها میلیارد دلار در طول یک سال به بازار تزریق می کند، رانت ناشی از تفاوت قیمت ارز به صورت بالقوه هزاران میلیارد تومان میشود. چنین رانتی هم از عدالت به دور است و هم خلاف عقل است.
 نقل:ح.قندی

مزخرف پراکنی بجای خبر پراکنی

یکی از معایب سیستم اطلاع رسانی ما این است که کمتر آدم های مزخرف گو را، که غالبا مقامی دارند، مورد مواخذه قرار می دهد. عیب دیگر ما این است که گفته های این مزخرف گو ها را خبرهم می کنیم بدون آنکه تحلیل و تحقیقی از درستی ادعاهای فرد انجام دهیم. تشخیص اینکه سخن فردی چرند و پرند است، گاهی سخت است و گاهی آسان. یک راه آسان برای مشکوک شدن به سخن یک فرد این است که به پست و مقام فرد نیم نگاهی داشته باشیم و ببینیم که آیا این فرد انگیزه ای برای پیچاندن حقیقت دارد یا خیر. مثلا اگر رئیس اتحادیه زعفران از بی نظمی صادرات زعفران حرف می زند، شاید قصدش ایجاد انحصار در صادرات زعفران باشد.

با این مقدمه، بد نیست که نگاهی به این خبر بیاندازید که به طور گسترده در رسانه های مختلف منعکس شده است. خبر این است که " برخی میوه های وارداتی به کشور سرطان زا است" که البته ممکن است درست یا کاملا پرداخته ذهن رئیس اتحادیه صادرکنندگان مازندران باشد. اما بقیه خبر کل موضوع را مشکوک می کند. مثلا ایشان می گوید که " نباید با وجود تولید میوه در کشور از کشورهای دیگر واردات داشته باشیم ." همین جمله کافی است که کفایت ایشان برای اظهار نظر درباره سلامت میوه های وارداتی زیر سوال برود. اما جمله های بعدی کاملا مسخره و خنده دار می شوند. مثلا اینکه بگویند که " سیب وارداتی اسرائیلی است." به نظرم با جمله اول می خواسته که مردم را بترساند و با جمله دوم این آقا قصد ترساندن مسئولین و واردکنندگان را دارد. (شاید سیب اسرائیلی هم وارد ایران شده باشد ولی اینکه بگوییم سیب وارداتی اسرائیلی است کاملا شانتاژ است.) جمله دیگر این آقا مزخرف کامل است که به عقل جن هم خطور نمی کند. به نظرم دوباره می خواهد مصرف کننده را بترساند. جمله این است که "بسیاری از برنجهای وارداتی که از هند وارد کشور می شود در آن کشور در مکانهای خاصی طبخ شده و خشک می شود و پس از انجام مراحل مختلف وارد کشور شده و متاسفانه مردم فریب ظاهر برنج و تبلیغات وارد کنندگان برنج را می خورند." خدا کمی به ما پول بدهد به ایشان هم هر چه کم دارند. مگر می شود که برنج را پخت و خشک کرد و "انجام مراحل مختلف" کرد و بعد بسته بندی کرد و فرستاد ایران (و مصرف کننده ایرانی هم که گوشکوب است و اصلا فرق برنج پخته و خشک شده و ... را با برنج عادی نمی فهمد، آن را می خرد.) دوما مگر کشاورز هندی دیوانه است که چنین کارهای پرهزینه ای بر روی برنج انجام دهد، برای چه اصلا چنین کارهایی را انجام دهد. این چه مزخرفاتی است که می گویید. به قول مولانا: این چه ژاژ است و چه کفر است و فشار پنبه ای اندر دهان خود گذار
همه رسانه هایی هم که این خبر را بدون تحلیل منعکس کرده اند بی مسئولند.

Thursday, May 26, 2011

کمی از زن و روز زن

یک روز جهانی زن داریم که “در هشتم مارس ۱۸۵۷، زنان کارگر کارگاه‌های پارچه‌بافی و لباس‌دوزی در نیویورک آمریکا به خیابان‌ها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار شدند. این تظاهرات با حمله پلیس و کتک زدن زنان برهم خورد.” این روز که یک رویداد سوسیالیستی محسوب می شد در شوروی سابق و به تبع آن اروپای شرقی بسیار اهمیت داشت. اساسا در جوامع کمونیستی چون همه چیز خوب و عالی است و مردم خوشحالند، بهتر است که این روزها زیاد باشد و هر روز همه با هم در عین برادری و خواهری و برابری و دوستی و محبت زندگی کنند و وقتی با هم دست می دهند لبخندهای گنده زده دست یکدیگر را 10 دقیقه ای تکان دهند، و به حال سرمایه دارهای بدبخت ِ بیچاره حسرت بخورند و اگر نخواستند حسرت بخورند بروند آنها را بکشند نهایتا ( البته شاید) !  یک روز هم داریم که روز مادر است و روزی است که به یادبود و افتخار مادران در کشورهای مختلف گرامی داشته می‌شود. برای ما فعلا در ایران هر سال روزش عوض می شود، اما در خارجه غالبا دومین یکشنبه ماه می را جشن می گیرند و خوشحالند و کلا از مراسم جدی و مهم آن بلاد است. در این وانفسا یک روز جهانی مرد هم داریم که در 19 نوامبر برگزار می شود و برای خالی نبودن عریضه چیزی حدود 140 سال بعد از اولین روز جهانی زن ایجاد شده است.

نام گذاری روزها به منظورهای مختلفی استفاده میشود و در خیلی جاها که این روزها واقعا مردمی است، خوب هم هست و به عنوان رویکردی جامعه مدارانه ! خوب و عالی و مفید است.

من مدتی است که روز زن را چندان متوجه نمی شوم. از روز مرد صحبت نمی کنم چون خیلی مهم نیست و کسی هم به آن بها نمی دهد، چه از میزان جستجوهای انجام شده در اینترنت، چه در حرفهای ایرانیان. البته من خودم چند باری جوگیر شده و روز زن را در 8 مارس خیلی قانون مدار، با شخصیت و البته با کمی مایه های روشنفکری به زنان اطراف خودم تبریک گفته ام. با این حال این کار اساسا بی معناست. بی معنا از جهت تبریک گفتن. طبیعتا در خیلی از نقاط دنیا زنان هنوز از بسیاری حقوق اولیه حتی محرومند و این روزها می تواند سمبلی برای حق طلبی و برابری در جامعه باشد. اما اینکه من 8 مارس یا مثلا دومین یکشبه ماه می از خواب بلند شده و پس از انجام وظایف روزانه اس ام اسی، ایمیلی، تلفنی، حضوری و … روز زن / روز مادر را تبریک بگویم معنی ندارد.

روز مادر را می خواهی تبریک بگویی در تولد مادرت تبریک بگو. در تولد خودت اصلا تبریک بگو که چنین گلِ سمبلی تحویل جامعه داده

یجورایی فکر می کنم این تبریک بی معنی روز زن از نوع خودشیرین کردن های مردانه و مخ زنی است ( البته مخ زنی در بین مردان انواع دارد، هرچند الزاما معطوف به سکس نیست) در این روز، مردان می توانند برای 1 بار در سال کمی به زنان فکر کرده و حقوقی را که خیلی جدی از ایشان پایمال می کنند درنظر بگیرند. وگرنه تبریکِ چی ؟ تبریک اساسا معطوف به واقعه ای است که مربوط به طرف است. نهایتا می توان روز جهانی زن را گرامی داشت ! اما تبریک گفتنش بی معنی است. ما همین که به دنیا آمده ایم برای یه عده مبارک بوده و خودمان هم هرسال جشن تولد می گیریم که یاد خودمان و دیگران نرود که خاطر وجود ما چقدر مبارک است که هستیم.

Tuesday, May 24, 2011

کاریکاتور



*
عموما کمتر به غیر ِ خودمان فکر می کنیم ... نه؟
.

.

.

Monday, May 23, 2011

آمریکا، نرمش و قاطعیت(us policy)


شاید اوباما را بتوان از معدود سیاستمداران امریکا به شمار اورد که علاوه بر عمل سیاسی، نیم نگاهی هم به اصول اخلاقی لیبرالی دارند. امضای حکم تعطیلی گوانتانامو، فشار بر اسرائیل برای پیشبرد صلح در خاورمیانه یا حتا تغییر قانون ویزا برای دانشجویان ایرانی و… را می توان از این دست به شمار اورد. اما حتا اوباما هم، جایی که بحث امنیت ملی امریکا مطرح شود ذره ای مسامحه نخواهد کرد و دستور نقض حاکمیت ارضی پاکستان را صادر خواهد کرد –عملیاتی که به کشته شدن بن لادن ختم شد-. با وجود همه فشارهای چند هفته اخیر از طرف پاکستان وتنش روابط سیاسی بین دو کشور، خود من انتظار داشتم که تا مدتی حداقل کاخ سفید و وزارت امورخارجه امریکا در این خصوص صحبتی نکنند و تنها وزارت دفاع به حل این موضوع بپردازد. اما چند دقیقه پیش خبری خواندم که قسمتی از آن مربوط به عملیات امریکا در پاکستان بود. اوباما گفته: ” اگر یکی دیگر از رهبران گروه‌های پیکارجو در پاکستان شناسایی شود، باز هم دستور عملیاتی مشابه آن چه درباره اسامه بن‌لادن انجام شد را صادر خواهم کرد… ما احترام زیادی برای حق حاکمیت پاکستان قائل هستیم. اما نمی‌توانیم اجازه دهیم کسی فعالانه برای کشتار مردم ما یا متحدان ما برنامه‌ریزی کند.” و این برای من یاداور و بازاموزی این موضوع بود که؛ فلسفه امریکایی فلسفه عملگرایانه –پراگماتیستی – است.

Sunday, May 22, 2011

نقدی از «ماریو بارگاس یوسا» بر «پیرمرد و دریا» نوشته‌ی ارنست همینگوی

آدمی نابود می‌شود اما شکست نمی‌خورد


ترجمه: سعید کمالی‌دهقان؛ سینما و ادبیات، شماره‌ی تابستان ۱۳۸۶


«پیرمرد و دریا» داستان ساده‌ای دارد: پس از گذشت هشتاد و چهار روز جان کندن بی‌حاصل، ماهیگیر پیر موفق می‌شود بعد از دو روز و نیم تلاش بی‌وقفه ماهی بزرگی صید کند. ماهی را به کرجی اش می‌بندد، اما روز بعد در نبردی که چیزی کم از یک جنگ درست و حسابی ندارد، آن را از دست می‌دهد و ماهی خود طعمه‌ی آرواره های گرسنه و حریص کوسه ماهی‌های دریای کاراییب می‌شود. مردی با حریف کینه توزی درگیر شده و در پایان چه برنده باشد و چه بازنده، احساس منزلت و بزرگی بیشتری می‌کند و به آدم بهتری تبدیل می‌شود. این یکی از موتیف‌های کلاسیک داستان‌های همینگوی است. اما این موتیف در هیچ یک از رمان‌ها و داستان‌های او که قبل از این نوشته شده به کاملی این داستان که در سال ۱۹۵۱ در کوبا نوشته شده نیست، داستانی که طرحی ساده و ساختاری بی‌عیب و نقص دارد و مفهوم و مضمونش قدرت آن را دارد که با بهترین رمان‌های او رقابت کند. همینگوی برای نوشتن این داستان جایزه‌ی پولیتزر سال ۱۹۵۳ و نوبل سال ۱۹۵۴ را از آن خود کرده است.

«پیرمرد و دریا» ظاهر ساده و فریبنده‌ای دارد، مثل تمثیل‌هایی از انجیل یا افسانه‌های آرتور که در ورای سادگی‌اشان می‌توان مفاهیم پیچیده و عمیق اخلاقی یا واقعیت‌های تاریخی و ظرافت‌های روانشناختی پیدا کرد. این رمان با توجه به دید همینگوی نه تنها داستانی زیبا و جذاب دارد، شرح حالی از وضعیت انسان و تا حدی راه نجاتی است برای نویسنده داستان.

کتاب بعد یکی از بزرگترین شکست‌های ادبی همینگوی نوشته شده، یعنی پس از کتاب «سرتاسر رودخانه و در میان درختان» که رمانی‌است سرشار از کلیشه‌ها و بازی‌های زبانی و به نظر می‌رسد انگار یک نویسنده متوسط آن را از روی رمان «خورشید همچنان می‌دمد» کپی کرده باشد، نه تنها منتقدان آمریکایی بلکه منتقدان سایر کشورهای جهان هم این کتاب را به شدت نقد کرده اند و حتی تعدادی از آن‌ها مثل «ادموند ویلسون» آن را نقطه چاره ناپذیر سقوط ادبی همینگوی می‌دانستند. البته اخطار جدی بود چون همینگوی وارد مرحله‌ای از زندگی‌اش شده بود که نتیجه و خلاقیت‌اش کمرنگ تر شده و بیماری و الکل او را فلج کرده بود و انرژی کمتری برای زندگی داشت. «پیرمرد و دریا» واپسین بانگ نویسنده‌ای بزرگ در سراشیبی ادبی بود و همینگوی به واسطه نوشتن این رمان خوب به جای آن که با مرور زمان به نویسنده بزرگی تبدیل شود، همانطور که فاکنر این را پیش بینی کرده بود، یک‌مرتبه نویسنده‌ی بزرگی شد و «پیرمرد و دریا» بر خلاف کوتاهی و اختصارش به بهترین کتاب او تبدیل شد. بسیاری از آثار همینگوی که در زمان انتشارشان گمان می‌رفت کتابی جاویدان باشند، با مرور زمان تازگی و گیرایی‌اشان را از دست داده‌اند و به آثاری تبدیل شده‌اند که تاریخ مصرف دارند؛ یا داستان با فلسفه اصلی خود نمی‌خواند یا حتی داستان گاهی ماهیت مصنوعی پیدا کرده است، مثل «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند» و حتی رمان فوق العاده «خورشید همچنان می‌دمد». ولی داستان «پیرمرد و دریا» مانند چندی از داستان های دیگر همینگوی از بند زمان رهایی یافته و زخمی هم بر نداشته و هنوز که هنوز است جذابیتی تازه دارد و نمادگرایی نیرومند آن بعنوان اسطوره‌ای مدرن به حساب می‌آید.

نمی‌توان اودیسه‌ی سانتیگو، پیرمرد تنهای داستان و نبردش را با ماهی غول‌پیکر و کوسه ماهی‌های بیرحم خلیج ساحل کوبا خواند و یاد تصویر نبردی نیفتاد که خود همینگوی با دشمنانی دارد که درون خود او می‌زیند و با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. دشمنانی که ابتدا به ذهن و بعد به بدنش حمله می‌کنند، همان‌هایی که در سال ۱۹۶۱ همینگوی ناتوانی که حافظه و روحش را از دست داده را مجبور می‌کنند، با اسلحه‌ای که بسیار دوست دارد و با آن جان حیوانات بسیاری را گرفته، این بار به سراغ خودش برود و خودکشی کند.


آن چیزی که داستان ماهیگیر کوبایی را در آن ناحیه گرمسیر عجیب و شگفت انگیز جلوه می‌دهد و باعث می‌شود خواننده تلاش سانتیگو را برای نبرد با دشمنی که می‌خواهد شکستنش بدهد، چیزی جهانی و ماندنی بداند این است که زندگی پیکاری است همیشگی و با شجاع بودن در نبرد و شکوهی که ماهیگیر در داستان دارد، خواننده احساس می‌کند از نظر روحی ارتقا یافته و دلیلی برای بودن در دنیا پیدا کرده، هر چند که ممکن است در نبرد شکست بخورد. این همان دلیلی‌است که وقتی سانتیگو خسته و کوفته با دستان خونین به دهکده‌ی کوچکی که آن جا زندگی می‌کند برمی‌گردد، استخوان‌های بی‌خاصیت ماهی بزرگ را که کوسه ماهی‌ها آن را خورده‌اند با خود حمل کند و به نظرمان می‌رسد که این فرد بر خلاف تجربه بی‌حاصل اخیرش، از نظر روحی وضع بهتری پیدا کرده و نسبت به قبل جلو افتاده و هم از نظر روحی و هم جسمی توانایی‌های محدود یک انسان فانی را ارتقا داده است.

داستان همینگوی غم انگیز است اما بدبینانه نیست. برعکس، همینگوی نشان می‌دهد که همیشه و در همه حال حتی در رنج و محنت هم امیدی وجود دارد؛ رفتار انسان می‌تواند شکست را به پیروزی تبدیل کند و به زندگی‌اش معنا ببخشد. سانتیگو وقتی از ماهیگیری بر می‌گردد بیشتر از گذشته لایق احترام و ارزش است و همین موضوع است که مانولین کودک را به گریه می‌اندازد: ستایشی که برای این پیرمرد مصمم قائل است حتی بیشتر از ستایشی‌است که برای معلم ماهیگری‌اش قائل است. «آدمی نابود می‌شود اما هیچ گاه شکست نمی‌خورد» این همان جمله معروفی‌است که از زبان سانتیگو در میان اقیانوس در می‌آید؛ این جمله شعار و رمز زندگی ارنست همینگوی است. تمام شخصیت‌های داستان‌های همینگوی؛ از گاوباز و شکارچی و قاچاقچی گرفته تا ماجراجویان دیگرش دارای مهمترین مشخصه قهرمان‌های همینگوی هستند: شجاعت.

سانتگوی کتاب «پیرمرد و دریا» هم از همین آدم‌های شجاع است. مرد فروتنی‌است؛ در کلبه‌ی درب و داغانی زندگی می‌کند و تختواب‌اش را روزنامه‌ها تشکیل می‌دهند و توی دهکده اسم و رسمی دارد. آدم تنهایی‌است؛ سال‌ها پیش همسرش را از دست داده و تنها خاطره‌ای که برایش باقی مانده؛ یاد شیرهایی‌است که هنگام پیاده روی‌های شبانه روی عرشه کشتی بخار در سواحل آفریقا؛ وقتی هنوز آنجا کار می‌کرده؛ دیده است و یاد بازیکنان بیسبال آمریکایی مثل جو دایمگیو و یاد مانولین، پسر بچه‌ای که زمانی با او می‌رفته ماهیگیری و حالا به اصرار پدر و مادرش مجبور است پیش ماهیگیر دیگری کار کند. ماهیگیری برای سانتیگو آن مفهومی را ندارد که برای همینگوی و خیلی از شخصیت‌های دیگرش دارد، یعنی فقط یک ورزش یا تفریح یا راهی برای بردن جایزه و مقابله با یک نبرد درست و حسابی نیست؛ بلکه نیازی‌است حیاتی، کاری که با تلاش و مشقت بسیار برای این انجام می‌دهد که شکمش را سیرکند. نبرد سانتیگو با نیزه‌ماهی او را تبدیل می‌کند به آدمی شگفت انگیز که به سادگی و با فروتنی تمام مثل قهرمان‌ها رفتار می‌کند و بی‌آنکه لاف بزند یا که مغرور شود؛ تنها به سادگی مسئولیتش را انجام می‌دهد.

همینگوی برای نوشتن این داستان از تجربیات شخصی‌اش استفاده کرده: علاقه وصف ناپذیرش به ماهیگیری و آشنایی با دهکده و ماهیگیران کوجیمار، کارخانه، بار پریکوو، لاترزا، که پاتقی‌است برای نوشیدن و گپ زدن. کتاب تحت نفوذ علاقه و آشنایی نویسنده با منطقه ساحلی و مردان و زنان جزیزه کوباست و «پیرمرد و دریا» وامدار آن‌هاست.

رمان دو نقطه مهم و اساسی دارد که ماجرای سانتیگو را تغییر می‌دهد، یکی رویارویی با ماهی و دیگری مواجه‌شدن با کوسه ماهی‌ها، که داستان را به سمت اندیشه‌های داروینی پیش می‌برد، یعنی انسانی برای بقایش مجبور است موجودی را بکشد و وقتی منزلتش در خطر است از تمام شجاعت‌اش بهره می‌گیرد تا مقاومت کند. همین شجاعت است که باعث می‌شود سانتیگو در نبردی با ماهی نه فقط برای امرار و معاش‌اش تلاش کند بلکه در آزمایشی قرار بگیرد تا میزان منزلت و مقامش آشکار شود. خود ماهیگیر هم به جنیه متافیزیکی و اخلاقی کاری که می‌کند آگاه است و می‌گوید:«نشانش می‌دهم که انسان چه کارها که نمی‌تواند بکند و چه چیزها که نمی‌تواند تحمل کند.» با این دید داستان تنها ماجرای ماهیگیری نیست که به دنبال صیدش است؛ بلکه ماجرای بشریت است و در اودیسه‌ای قرار می گیرد که نه کسی ناظر آن است و نه قرار است آخرش به او جایزه‌ای بدهند، جایی که ایمان هر فرد نقش تعیین کننده‌ای دارد.

برای رسیدن به این برداشت کلی با یک سری احساسات و هیجان‌ها مواجهیم؛ نکاتی که کم کم افق دید ما را نسبت به داستان روشن و روشن‌تر می‌کند و دید کاملی به ما ارائه می‌دهد. نویسنده برای انتقال این برداشت از مهارت خاصی استفاده می‌کند و آن را در نوشتن داستنش پیاده کرده است. دانای کلی که داستان را روایت می‌کند و کم کم ما را در جریان جزئیات داستان قرار می‌دهد و با آن که خود پشت تک تک جملات داستان پنهان شده؛ داستان پیرمردی را روایت می‌کند که ماهی غول پیکری را به قایق‌اش بسته و مضطرب منتظر است تا آن را شکار کند. راوی در نهایت شما را به زیرکی به جزئیات داستان واقف می‌کند و این را مدیون زبان ساده‌ای است که به نظر می‌رسد همان زبان ماهیگیر پیر و ساده باشد و جزئیات را از سانتیگو گرفته تا موجودات زیر اقیانوس تعریف می‌کند. نویسنده با مهارت کامل تلاش و نبرد سانتیگو و رویارویی او را با نیروی بی‌رحمی که پیرمرد دریانورد و ماهر را شکست می‌دهد؛ توصیف می‌کند.

جزئیات تکنیکی داستان به ما این امکان را می‌دهد تا واقعیت‌های داستان را بهتر بشناسیم و به نکاتی از داستان که بیشتر سمبلیک و اسطوره‌ای هستند پی‌ببریم؛ همان نکاتی که زندگی سانتیگو را به ما نشان می‌دهد؛ آن شیرها؛ آن بازی‌های بیسبال و کرانه‌ی شگفت انگیز دیمگیو. با وجودی که پیرمرد زندگی ساده و معمولی‌ای دارد؛ چیزهای بزرگی بدست می‌آورد. سانتیگو که ویران شده و بی‌سواد است؛ نمادی‌است از انسان در بهترین وضعی که قرار دارد؛ تصمیم می‌گیرد که بر خودش مسلط شود و با خدایان و اسطوره‌های مختلف نبرد کند.

مدت زمان کمی پس از آن که این کتاب به چاپ رسید؛ فاکنر گفت که همینگوی «خدا را کشف کرده.» این عبارت درست است، هر چند که نمی‌شود آن را اثبات کرد. اما فاکنر همچنین گفت که محور اصلی داستان همینگوی «احساسات» است؛ و این همان نکته اصلی‌ای است که او اشاره کرده. در این داستان شگفت انگیز، احساسات‌گرایی با نبودن خود؛ خودنمایی می‌کنند. سانتیگو مثل اسپارتان‌ها در قایق خود در میان اقیانوس نشسته است. و نکته اصلی داستان که در تک تک عبارات آن نهفته است و در آن‌ها نفوذ کرده این است که وقتی سانتیگو پیر خسته و کوفته است و غم و غصه دارد و در سراشیبی قرار دارد؛ دیرک قایقش را به دست می‌گیرد و در دهکده خوابیده پیش می‌رود. آن چیزی که خواننده در این لحظه حس می‌کند را نمی‌توان به این سادگی‌ها تشریح کرد، و این همان رازی است که کتاب‌های بزرگ و به‌یاددماندنی همراه خود دارند؛ شاید این راز «شفقت»؛ «دلسوزی» یا «انسانیت» باشد اما هر چه که هست به احساسات بشر مربوط می‌شود.

Saturday, May 21, 2011

زنان در جنگ داخلی اسپانیا

یکی از نکات جالب تاریخ نقش زنان اسپانیایی در جنگ داخلی اسپانیاست.  جمهوری اسپانیا با وفاداری به ارزشهای دمکراسی لیبرال و با دوری کردن از ارزشهای سنتی جامعه اسپانیا حقوق متعددی را برای زنان اسپانیایی قائل شد. در جمهوری اسپانیا زنان از هر طبقه می توانستند به ابراز نظر بپردازند و در بیرون از خانه نقش فعالی داشته باشند. زنان اسپانیایی بسیاری در جریان تحولات منتهی به جنگ داخلی و در جریان آن به دفاع از آزادی بدست آمده شان پرداختند و نقش رهبری را ایفاء کردند. از جمله ایشان ال پسیونرا یا دولورس ایبوری بود؛ این زن معدنچی به عضویت کرتس یا مجلس نمایندگان اسپانیا درآمد.
با اینحال این زنان بهیچوجه اکثریت زنان اسپانیایی را تشکیل نمی دادند. بیرون از مادرید و بارسلونا مراکز سیاسی و فرهنگی جمهوری زنان همچنان به باورهای قدیمی خود و تعلیمات کلیسای کاتولیک اسپانیا، وارث سنت تفتیش عقاید، وفادار بودند. در حالیکه جمهوری برای ایشان برابری و آزادی به ارمغان می آورد زنان دیندار اسپانیایی گوش بفرمان کلیسایی بودند که از ایشان می خواست تا همسران مطیع و مادران فرمانبرداری باشند و برتری مردان را در همه امور بپذیرند. دراسپانیای فرانکو گرچه زنانی بودند که به مقامات سیاسی رسیدند اما ایشان اکثرا از زنان طبقه ممتاز سیاسی و همسران و دختران ژنرالها و اعضای دولت او بودند.
حمایت کلیسا از فرانکو باعث شد تا بسیاری از زنان اسپانیایی حامی او باشند در حالیکه از نقطه نظر منافع، علائق و حقوق اجتماعی جمهوری اسپانیا گزینه به مراتب بهتری برای ایشان بود. سیاست سکولار جمهوری و افراط برخی از جمهوریخواهان در حمله به کلیسا باعث شد تا این زنان توجهی به این امتیازات نکنند و طرفی را برگزیند که آنرا برحق می دانستند. اما فرانکو پس از پیروزی محدودیتهای بسیاری را در طی دوران حکومت چهل ساله خود به زنان اسپانیایی تحمیل کرد. در حالیکه در سراسر اروپای غربی بعد از جنگ جهانی دوم موقعیت اجتماعی زنان بهبود می یافت زنان اسپانیایی ناچار شدند تا مرگ فرانکو در 1975 صبر کنند تا به خواهران اروپایی خود بپیوندند.

Tuesday, May 17, 2011

کاریکاتور


Pawel Kuczynski/ Poland
*

دست های در بند اگر تکانی بخورند، "آسایش" آن مرد لم داده و در حال دود کردن سیگار فنا می شود؛ فرو می افتد ... پس بهتر است بندها همچنان باشند، بی تکانی حتی! ... بزرگی دستان ِ در بند شده، در مقابل کوچکی کلّ هیکل آن مرد، طنز و اشاره تلخ کاریکاتوریست است
*

Saturday, May 14, 2011

خداحافظ اروپا


جمعه قبل ظاهرا چندین وزیر اقتصاد کشورهای اروپایی از جمله آلمان، فرانسه، یونان، ایتالیا، اسپانیا و پرتغال در بروکسل جلسه ای پنهانی برگزار می کنند که ظاهرا مسئله خروج یونان از حوزه یورو نیز مطرح می شود ولی بحث اصلی معطوف به این بوده که روشن است یونان نمی تواند طبق برنامه قبل احیا شود و کمک های مالی داده شده را برگرداند. لذا بهتر است تا مجددا این وام ها مهلت دهی شود. جالب اینجاست که اسپانیا و پرتغال بوده اند ولی از هلند و فنلاند که در کمک مالی مذکور نقش داشته خبری نبوده است. جراید طبیعتا متوجه می شوند و سراغ وزرای اقتصاد می روند ولی آنها به طور کلی قضیه را کتمان می کنند در حالیکه فیلی به این بزرگی را چگونه می توان پنهان کرد تا کسی نبیند.
-تهدید یونان به خروج از اتحادیه اروپا را کسی باور نمی کند. اقتصادی ضعیف با سابقه ای از عدم دمکراسی حتما از بودن در اتحادیه اروپا منتفع می شود. از سوی دیگر نیز اروپایی ها می ترسند که خروج یونان شروعی برای پایان رویای اروپای متحد باشد. این روزها قضیه چگونگی حفظ این موجودیت در عین وجود اجزای بیمار است. یونان برنامه از حجم بالای خصوصی سازی و ریاضت اقتصادی را پیشنهاد کرده اما همه در اتحادیه اروپا می دانند که این برنامه ها شدنی نیستند و اوضاع خرابتر از آنست که آنها نشان می دهند.
-آنطور که شنیده ام سابقه تسلط طولانی مدت ترکیه بر یونان یک حس ضد ترکی عجیبی در یونان به وجود آورده و هنوز ترکیه را به چشم یک نیروی برتر نظامی متخاصم و آماده مداخله قلمداد می کنند. لذا از ترکیه هنوز حساب می برند.ای کاش سیاست مداران یونان شجاعت سیاست مداران ایران را داشتند.اواخر جنگ ایران و عراق، چون ایران ضعیف شده بود ترکیه بی مهابا برای تعقیب مخالفین کرد حریم زمینی و هوایی ایران را نقض می کرد و گمان می کرد که ایران ضعیف قادر به مواجهه جدی نیست. ایران گرچه تازه از جنگ خلاص شده بود اما یک اولتیماتوم می دهد و ترکیه نادیده می گیرد. دفعه بعد که هلی کوپترهای ترکیه به ایران می آیند توسط ایران هدف قرار می گیرند.در آن هنگام گفته شد که چند هلی کوپتر ترکیه به دلیل نقص فنی در ایران سقوط کردند! خلاصه ایران چنان محکم برخورد کرد که ترکیه دیگر مراقب رعایت مرزها می شود.

Wednesday, May 11, 2011

تحلیلی سر انگشتی از اقتصاد پمپ بنزین


تامدتی پیش قیمت بنزین لیتری ۱۰۰ تومان بود، حالا ۴۰۰ یا ۷۰۰ تومان. پولی که روزانه وارد دخل یک پمپ‌بنزین می‌شد حالا به ناگاه ۴ تا ۷ برابر شده است. قرار است صاحبان پمپ بنزین این پول را به حساب خزانه واریزی کنند تا بخش اعظمی از پول یارانه‌ها تأمین شود. فرض کنیم پمپ بنزینی پیش از روزانه ۳ میلیون پول درمی‌آروده، حالا این رقم به ۱۲ تا ۲۱ میلیون افزایش یافته است. طبیعی است که صاحب پمپ بنزین وسوسه شود تا پول را قبل از واریز به حساب خزانه مورد استفاده قرار دهد. مثلا آن را در یک حساب بانکی واسطه قرار دهد و بعد از یک ماه و دریافت سود بعد آن را به حساب خزانه بریزد. ظاهرا این قصه دارد در میان پمپ بنزین‌دارها جا می‌افتد.

Tuesday, May 10, 2011

گوش بنه عربده را،دست منه بر دهنم


خوابیده است ، سرش را روی شانه چپم گذاشته.آهسته پک میزنم.وبرای اینکه چیزی از دست ندهم کامهای عمیقی میگیرم .نگاهم نمیکند وفرقی برایم ندارد.زیبایی همیشه خواب آور است.چه در یک گالری با تحسین به یک تابلو نگاه کنی ،چه در جاده به چشم اندازها چشم بدوزی،چه هیکل یک ماهی قرمز رادر اتاق خواب ورانداز کنی...زیبایی همیشه با یک لبخند کج تو را به خواب میبرد...

کشورها ناپدید نمیشن،سرجاشون می ایستن،مثل آدما دود نمیشن برن هوا، آدمایی که نه سرجاشونن ،نه سر حرفشون...کشورها همیشه تو یه نقطه ثابت می ایستن...مسیرها همه یک اندازه است...فقط این آدمان که تصمیم میگیرن امروزشون رودر چه مسیری باید طی کنند...

به نامه نوشته شده در کشوی میز نگاه میکنم و به خودم میگویم اگر آن را نوشته ام به این خاطر بوده که فرصت تصمیم گیری به خودم بدهم،بگذار این تصمیم در وجودم گرفته شود.شاید هیچ آدمی هیچ وقت چنین کاری برای بدنش انجام ندهد،اما من باید به تنم احترام بگذارم.شاید لازم است بدون حساب و کتاب پس دادن به آدمها عشق بورزم...نوازش کنم...شاید بدنم فرصت بزرگ شدن پیدا نکند،نبخشد،و مگر عشق چیزی به جز بخشیدن و چشم پوشیدن است؟؟؟

سلام مریخی در ساعات صفرم
کلمه عبور را فراموش کرده ام...و هر شب در ساعت صفر بی رمزورود با یکی شبیه تو حرف میزنم...شاید لازم بود رمزمان چیزی آسان تر بود،قابل لمس تر و واقعیتر،تا هم را میان هیاهوی این همه دست گم نکنیم...

آدما با آدمای دیگه نمیتونن رشد کنن،آدما از آدمایی که دوستشون  دارن فرار میکنن،فقط با فرار کردن از چنگ عشق میتونیم بزرگ بشیم،عشق دست و پای آدم رو میگیره و کوچیکش میکنه...

سرشو آرام به بالش تکیه میدهم.اصرار دارد خودش را به خواب بزند...سخت نمیگیرم.گاهی برای گریز از چیزی لازم است خودمان را فریب دهیم.لازم است چشمانمان را ببندیم و لحظه های مورد علاقه مان را تجسم کنیم،تجسم یک بازی فکری جالبه که به هیچ کس هیچ آسیبی نمی رسونه.میشه وقتی یه عطر رو بو میکنی تو ذهنت عشقبازی کنی...مثل جمع کردن عضلات صورتش،وقتی خودمو رو میز توالت خم کردم تا شیشه عطرمو بردارم...انگار یه فرشته بالهاش رو بی هوا میزدبه صورتش،و اون با اصرار بیشتر چشاشو به هم فشار میده،تا همه چیز رو با یه بوی عطر تجسم کنه...

آدما هم رو گم میکنن ،چون دستای همو نمیگیرن،چون فرصت ها رو از هم میگیرن...چون قبل از اینکه همو دوست داشته باشن همو گم میکنن

یه سوال دارم ازتون
اگه یه روز خدا تموم دنیا رو تاریک کنه طوریکه هیچ کس نتونه هیچ جا رو ببینه...صدا رو هم ازتون بگیره و نتونین حرف بزنین،بعد بهتون بگه حالا بگردین اونایی که دوستشون دارین رو پیدا کنین و بیارین اینجا...شما چی کار میکنین؟آیا نشونه ای غیر از صدا واسه پیدا کردن دارین ؟؟ نشونه ای غیر از دیدن و شناختن دارین؟

نقل: م.طاهری 

Monday, May 9, 2011

کاریکاتور

Mexico
*
هر کاری می کند نمی تواند آن دُم شیطانی را ببُرد و از خود دور کند! ... همان دم را می پیچد، می آراید و تبدیل به هاله قدسی می کند! بعد یک لباس روحانی بر تن و یک صلیب هم بر گردن! ... مشکل حل می شود

Thursday, May 5, 2011

کاریکاتور



Zygmunt Zaradkiewicz / Poland
*
رشته طناب های دار را می بینید؟! همان ها که حمایل را ساخته اند؟ همان ها  که شوکت آن صاحب منصب نظامی را ساخته و پرداخته اند؟
*
این کاریکاتور در دومین دوره مسابقات بین المللی کاریکاتور برلین (2011) با موضوع "دیکتاتوری و بردباری"، Dictatorship and Tolerance، جایزه اول را از آن خود کرده