Friday, October 14, 2011

معرفی کتاب: کلاژ

زمان، خیابان را طولانی کرده است. خود را در لابه‌لای خط‌ها گم می‌کنی.
سی بهار از عمرم گذشته. کهنه‌زخم عمیقی را بر قلب و روحم احساس می‌کنم که سال‌هاست مرا غمگین و بهار زندگی‌ام را به خزان مبدل کرده است.
ما همسر شرعی و قانونی بودیم. زنان اقساطی و مردان اسقاطی.
اعصابم بی‌اندازه خراب است. اندازه‌ی سینه در دخترخانم‌ها همیشه یکسان نیست و ممکن است یکی از سینه‌ها از دیگری کوچک‌تر باشد که این مشکل خیلی نگران‌کننده نیست.
نگران سلامت اخلاق او هستم. نگران آرایش دائم صورت با رنگ‌های کروماتیک و ثابت با هر نوع ژنوتیپ…
هر از گاهی نگاهی کلافه‌ات می‌کند. از اولین رهگذر می‌پرسم: ببخشید خانم؛ خط‌ لب شما از ایستگاه دل من می‌گذرد؟
نمی‌دانم چرا همسرم مرا بر سر دوراهی قرار داده است. آزادی یا کشتارگاه. باید با کسی حرف بزنم. بهترین عروس با مشاوره‌ی رایگان…
اعصابت خراب است. حق با کیست؟ سوپرمن به بالاترین رکورد فروش تجاوز به ۱۳ زن دست یافت. قابل‌توجه خانم‌های هنرمند. چرا من و تو ما نمی‌شویم؟ راه طولانی‌تر شده است. از مناره‌ها صدای رهایی می‌آید.
همسرم به من دروغ می‌گوید. وازکتومی لازم نیست…
من که به امید پس از ازدواج بودم. نرسیدم. بالاخره رسیدم. رسیدی.
زنگ زدی. در زدی. کلید در قفل گیر کرد… با عصبانیت لگدی به در زدی. باز می‌شود. حس غریبی داری. بوی غریبه بینی‌ات را پر می‌کند…
امروز بارانی است… فکرهای بال‌دار. ابرهای بال‌دار… شب‌ادراری بدون پیش‌قسط. حاملگی تضمینی فقط در یک جلسه. جلسه‌ی اول رایگان…
    زبرگرفته از مجموعه‌داستان کلاژ.
       نوشته‌ی آقای احسان عباسلو
        نشر آموت. چاپ اول ۱۳۸۹

Wednesday, October 12, 2011

عرب ستیزی بی معنا

سالها ترکیه بی حاصل تلاش کرد که خود را عضو اتحادیه اروپا کند در حالیکه ربطی به اروپا نداشت. بالاخره ناامید شد و حاضر شد قبول کند که به لحاظ فرهنگی و تاریخی متعلق به خاورمیانه است و باید در این منطقه ایفای نقش کند. وقتی این واقعیت را پذیرفت دیدیم که اهمیت قابل توجهی یافت و موقعیت ممتازی پیدا کرد. حکایت ما و اعراب نیز به همین صورت است. ما چه بخواهیم چه نخواهیم در این منطقه از جهان قرار گرفته ایم و میراث دار همین فرهنگ و تاریخ هستیم. ما عضو اروپا شرق آسیا آمریکای شمالی و غیره نیستیم و نمی توانیم شویم. باید پذیریم که اعراب همسایه ما هستند و نه این واقعیت را نه با تلخی که به شکل مثبت بپذیریم. وقتی این واقعیت را پذیریم آن وقت با آن کنار می آییم و در قبال آن منافع و فرصت هایی جستجو می کنیم. حداقل این است که بیشتر کشورهای حاشیه خیج فارس درآمد بالایی دارند و می توانند بازار خوبی برای محصولات و نیروی انسانی ما باشد. نزدیکی زبان فارسی و اشتراک فرهنگی می تواند تسهیل کننده این ارتباط باشد اگر بیش از حد روی نقاط افتراق سرمایه گذاری نکنیم. از همین زاویه است که عمیقا معتقدم باید قدردان وجود درس زبان عربی در برنامه درسی مدارس بود و سیلابس آن را طوری تغییر داد که ایجاد ارتباط میان ایرانی ها و اعراب را امکان پذیر سازد. در حال حاضر درس عربی مدارس فقط به کار قرآن خواندن می آید اما باید هدف آن کاربرد در ارتباطات بین فرهنگی گردد و متناسب با این نیاز دگرگونی یابد. در برخی کشورها نظیر سوئیس یا شمال ایتالیا مثل ترنتو مدارس با افتخار چند زبان را به بچه های دبستان آموزش می دهند و یادگیری زبان های متعدد را یک امتیاز قلمداد می کنند. باعث تاسف است که ما با وجود قرابت زبانی نمی توانیم با یک میلیارد جمعیت مسلمان وعرب ارتباط برقرار کنیم و به رغم یادگیری عربی برای سالهای متمادی از برقرار ی ارتباط ساده عاجز هستیم. باید عربی را جدی گرفت و سیاست خارجی و سیاست های آموزشی ما تسهیل کننده این ارتباط باشد. اخیرا شنیده ام که برخی بیمارستان های خصوصی در تهران بیماران پولدار عرب را جذب می کنند. چرا این کار توسط دیگر نهادها نظیر دانشگاه ها، مدارس، بانک ها و …. صورت نگیرد؟ بپذیریم که تقدیر ما مبادله با این بخش از جهان است و برای آن برنامه ریزی کنیم