Tuesday, December 27, 2011
Wednesday, December 21, 2011
مشکلات تازه بر سر تامین دلار توسط دولت
بازار ارز ایران بازار ملتهبی شده است و من شک دارم که همه این التهاب
مربوط به نیروهای بازار و دولت به همان ترتیبی باشد که همیشه بوده. چرا؟ به
این دلیل که درآمد ارزی ایران در سال جاری بیش از هر سال دیگری در تاریخ
ایران است. بنابراین به نظر می رسد که دولت بایستی ارز کافی در اختیار
داشته باشد که قیمت ارز را به قول خودشان کنترل کند. دارم شک می کنم که
قسمتی از این التهاب مربوط به لجستیک تهیه دلار (عمدتا کاغذی) به وسیله
دولت باشد. اینکه سیاست ارزی درست چه باید باشد یک مسئله است، اینکه دولت
در شرایط فعلی و به دلایل تحریم قادر نیست تقاضا را به این دلیل که دسترسی
کافی به دلار کاغذی ندارد موضوعی دیگر است.
همین جا لازم است که به این نکته توجه شود که حتی بدون مشکل لجستیکی هم، بازار ارز در نهایت ملتهب می شد. نمی توان قیمت ارز را در شرایطی که تورم دو رقمی است به مدت طولانی ثابت نگه داشت حتی اگر شانس افزایش قیمت نفت هم با شما همراه باشد. اما در شرایط کنونی، اگر دولت (یا بانک مرکزی که عامل دولت است) اراده می کرد که از تمام ذخایر ارزی اش استفاده کند تا قیمت را ثابت نگه دارد فکر میکنم که این کار ممکن بود. به همین دلیل است که فکر می کنم مشکل لجستیکی تهیه دلار در ایران باید مسئله ای جدی باشد. با تحریم بانک مرکزی، احتمالا این مشکل لجستیکی بیشتر هم خواهد شد. به همین دلیل، بازار با شنیدن احتمال تحریم بانک مرکزی به سمت خرید هجوم هم برده است و انتظار افزایش بیشتر قیمت را هم دارد.
اگر مشکل اصلی مشکل لجستیک باشد، بانک مرکزی بدترین سیاست ممکن ارزی را اتخاذ کرده است. قسمت جالب قضیه این است که اگر مشکل لجستیک اصلا موجود هم نباشد، بانک مرکزی (یا کسانی که سیاست های بانک مرکزی را دیکته میکنند) سیاست بسیار بدی اتخاذ کرده است.
البته خواننده محترم ما متوجه هست که من تنها بر اساس حدس و گمان مطلب فوق را نوشته ام و نه مشاهده عدد و رقمی و یا خبر. قضاوت در مورد این تحلیل با شما. من از تحلیل خود دفاع هم نخواهم کرد. :)
Tuesday, November 29, 2011
Sunday, November 27, 2011
"از کارمون لذت ببریم"
بازی والیبال ایران و لهستان بود. مستقیم. خولیو وِلاسکو، مربی ایران، تایم اوت گرفت. به بازیکنی که اشتباه کرده بود به سردی نگاه کرد. در آن اوج استرس و با توجه به اهمیت هر امتیاز، انتظار داشتم که بگوید "فلان کار را بکن فلان شده! این چه وضعشه"... اما نگاه سردش با یک توصیه ساده به بازیکن جوان همراه بود: "از بازی ات لذت ببر"... همین.
طبیعت کارهای ما هم این طور است: آنقدر تحت شرایط رقابت قرار می گیریم و آنقدر باید خودمان را به دِدلاین ها برسانیم، و آنقدر باید کارهایمان را تمام کنیم، به نتیجه برسانیم و ببندیم... که... یادمان می رود باید از کارمان لذت ببریم... کسی باید تایم اوت بگیرد و به ما بگوید که ددلاین و نتیجه و این ها همه درست؛ اما از کارت لذت ببر...
ایران آن بازی را برد.. و بازی بعدی را...
Wednesday, November 9, 2011
Friday, October 14, 2011
معرفی کتاب: کلاژ
زمان، خیابان را طولانی کرده است. خود را در لابهلای خطها گم میکنی.
سی بهار از
عمرم گذشته. کهنهزخم عمیقی را بر قلب و روحم احساس میکنم که سالهاست
مرا غمگین و بهار زندگیام را به خزان مبدل کرده است.
ما همسر شرعی و قانونی بودیم. زنان اقساطی و مردان اسقاطی.
اعصابم
بیاندازه خراب است. اندازهی سینه در دخترخانمها همیشه یکسان نیست و ممکن
است یکی از سینهها از دیگری کوچکتر باشد که این مشکل خیلی نگرانکننده
نیست.
نگران سلامت اخلاق او هستم. نگران آرایش دائم صورت با رنگهای کروماتیک و ثابت با هر نوع ژنوتیپ…
هر از گاهی نگاهی کلافهات میکند. از اولین رهگذر میپرسم: ببخشید خانم؛ خط لب شما از ایستگاه دل من میگذرد؟
نمیدانم چرا همسرم مرا بر سر دوراهی قرار داده است. آزادی یا کشتارگاه. باید با کسی حرف بزنم. بهترین عروس با مشاورهی رایگان…
اعصابت
خراب است. حق با کیست؟ سوپرمن به بالاترین رکورد فروش تجاوز به ۱۳ زن دست
یافت. قابلتوجه خانمهای هنرمند. چرا من و تو ما نمیشویم؟ راه طولانیتر
شده است. از منارهها صدای رهایی میآید.
همسرم به من دروغ میگوید. وازکتومی لازم نیست…
من که به امید پس از ازدواج بودم. نرسیدم. بالاخره رسیدم. رسیدی.
زنگ زدی. در زدی. کلید در قفل گیر کرد… با عصبانیت لگدی به در زدی. باز میشود. حس غریبی داری. بوی غریبه بینیات را پر میکند…
امروز بارانی است… فکرهای بالدار. ابرهای بالدار… شبادراری بدون پیشقسط. حاملگی تضمینی فقط در یک جلسه. جلسهی اول رایگان…
زبرگرفته از مجموعهداستان کلاژ.
نوشتهی آقای احسان عباسلو
نشر آموت. چاپ اول ۱۳۸۹
|
Wednesday, October 12, 2011
عرب ستیزی بی معنا
سالها ترکیه بی حاصل تلاش کرد که خود را عضو اتحادیه اروپا کند در حالیکه
ربطی به اروپا نداشت. بالاخره ناامید شد و حاضر شد قبول کند که به لحاظ
فرهنگی و تاریخی متعلق به خاورمیانه است و باید در این منطقه ایفای نقش
کند. وقتی این واقعیت را پذیرفت دیدیم که اهمیت قابل توجهی یافت و موقعیت
ممتازی پیدا کرد. حکایت ما و اعراب نیز به همین صورت است. ما چه بخواهیم چه
نخواهیم در این منطقه از جهان قرار گرفته ایم و میراث دار همین فرهنگ و
تاریخ هستیم. ما عضو اروپا شرق آسیا آمریکای شمالی و غیره نیستیم و نمی
توانیم شویم. باید پذیریم که اعراب همسایه ما هستند و نه این واقعیت را نه
با تلخی که به شکل مثبت بپذیریم. وقتی این واقعیت را پذیریم آن وقت با آن
کنار می آییم و در قبال آن منافع و فرصت هایی جستجو می کنیم. حداقل این است
که بیشتر کشورهای حاشیه خیج فارس درآمد بالایی دارند و می توانند بازار
خوبی برای محصولات و نیروی انسانی ما باشد. نزدیکی زبان فارسی و اشتراک
فرهنگی می تواند تسهیل کننده این ارتباط باشد اگر بیش از حد روی نقاط
افتراق سرمایه گذاری نکنیم. از همین زاویه است که عمیقا معتقدم باید قدردان
وجود درس زبان عربی در برنامه درسی مدارس بود و سیلابس آن را طوری تغییر
داد که ایجاد ارتباط میان ایرانی ها و اعراب را امکان پذیر سازد. در حال
حاضر درس عربی مدارس فقط به کار قرآن خواندن می آید اما باید هدف آن کاربرد
در ارتباطات بین فرهنگی گردد و متناسب با این نیاز دگرگونی یابد. در برخی
کشورها نظیر سوئیس یا شمال ایتالیا مثل ترنتو مدارس با افتخار چند زبان را
به بچه های دبستان آموزش می دهند و یادگیری زبان های متعدد را یک امتیاز
قلمداد می کنند. باعث تاسف است که ما با وجود قرابت زبانی نمی توانیم با یک
میلیارد جمعیت مسلمان وعرب ارتباط برقرار کنیم و به رغم یادگیری عربی برای
سالهای متمادی از برقرار ی ارتباط ساده عاجز هستیم. باید عربی را جدی گرفت
و سیاست خارجی و سیاست های آموزشی ما تسهیل کننده این ارتباط باشد. اخیرا
شنیده ام که برخی بیمارستان های خصوصی در تهران بیماران پولدار عرب را جذب
می کنند. چرا این کار توسط دیگر نهادها نظیر دانشگاه ها، مدارس، بانک ها و
…. صورت نگیرد؟ بپذیریم که تقدیر ما مبادله با این بخش از جهان است و برای
آن برنامه ریزی کنیم
Monday, September 19, 2011
" درد " شعری از شادروان قیصر امین پور
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
«چامه و چکامه» نیستند
نعره نیستند
تا ز نای جان برآورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
*****
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنۀ شناسنامههایشان
درد میکند
من ولی تمام استخوان ِ بودنم
لحظههای سادۀ سرودنم
درد میکند
انحنای روح من
شانههای خستۀ غرور من
تکیهگاه بیپناهی ِ دلم
شکسته است
کتف گریههای بیبهانهام
بازوان حس شاعرانهام
زخم خورده است
*****
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
*****
این سماجت عجیب
پا فشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنۀ لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سر نوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ وبوی غنچۀ دل است
پس چگونه من
رنگ وبوی غنچه را ز برگ های توبه توی آن
جدا کنم
دفتر مرا
دست درد میزند ورق
شعر تازۀ مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
ازچه حرف می زنم؟
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
Thursday, September 15, 2011
آنهایی که رفتهاند؛ آنهایی که ماندهاند
آنهایی که
(از ایران) رفتهاند هر روز ایمیلشان را در حسرت نامه از آنهایی که
ماندهاند باز میکنند و از اینکه هیچ نامهای ندارند کلافه میشوند.
آنهایی که (در ایران) ماندهاند هر
روز… نه … یکروز در میان ایمیلشان را چک میکنند و از اینکه نامهای از
آنهایی که رفتهاند ندارند کفرشان در میآید.آنهایی که رفتهاند منتظرند آنهایی که ماندهاند برایشان نامه بنویسند. فکر میکنند که حالا که ازجریان زندگی آنهایی که ماندهاند خارج شدهاند، آنها باید تصمیم بگیرند که هنوز میخواهند به دوستیشان از دور ادامه بدهند یا نه.
آنهایی که ماندهاند منتظرند که آنهایی که رفتهاند برایشان نامه بنویسند .فکر میکنند شاید آنهایی که رفتهاند مدل زندگیشان را عوض کرده باشند و دیگر دوست نداشته باشند با آنهایی که ماندهاند معاشرت کنند.
آنهایی که رفتهان همانطور که دارند یک غذای سر دستی درست میکنند تا تنهایی بخورند فکر میکنند آنهایی که ماندهاند الان دارند دور هم قورمهسبزی با برنج زعفرانی میخورند و جمعشان جمع است و میگویند و میخندند.
آنهایی که ماندهاند همان طور که دارند یک غذای سر دستی درست میکنند فکر میکنند آنهایی که رفتهاند الان دارند با دوستان جدیدشان گل می گویند و گل میشنوند و از آن غذاهایی می خورند که توی کتاب های آشپزی عکساش هست.
آنهایی که رفتهاند فکر میکنند آنهایی که ماندهاند همه اش با هم بیروناند. کافی شاپ میروند .خرید میرمند … با هم کیف دنیا را میکنند و آنها را که آن گوشهی دنیا تک افتادهاند فراموش کردهاند.
آنهایی که ماندهاند فکر میکنند آنهایی که رفتهاند همهاش بار و دیسکو میروند و خیلی بهشان خوش میگذرد و آنها را که توی این جهنم گیر افتادهاند فراموش کردهاند.
آنهایی که رفتهاند میفهمند که هیچ کدام از آن مشروب ها باب طبعشان نیست و دلشان میخواهد یک چای دمکردهی حسابی بخورند.
آنهایی که ماندهاند دلشان میخواهد بروند یکبار هم که شده بروند یک مغازهای که از سر تا تهش مشروب باشد که بتوانند هر چیزی را میخواهند انتخاب کنند.
آنهایی که رفتهاند همانطور که توی صف ادارهی پلیس برای کارت اقامتشان ایستادهاند و میبینند که پلیس با باتوم خارجیها را هل می دهد فکر میکنند که آن جهنمیکه تویش بودند حداقل کشور خودشان بود. حداقل احساس نمیکردند طفیلی هستند.
آنهایی که ماندهاند همانطور که گشت ارشاد با باتوم دختر ها را سوار ماشین میکنند فکر میکنند که آنهایی که رفتهاند الان مثل آدم های محترم می روند به یک اداره مرتب و کارت اقامتشان را تحویل می گیرند.
آنهایی که رفتهاند همانطور می نشینند پشت پنجره و زل می زنند به حیاط و فکر میکنند به اینکه وقتی برگردند کجا کار گیرشان میاید و ایا اصلا کار گیرشان میاید؟
آنهایی که ماندهاند فکر میکنند که آنهایی که رفتهاند حال کردهاند و حالا میآیند جای آنها را سر کار اشغال میکنند و آنها از کار بیکار می شوند.
آنهایی که ماندهاند فکر میکنند آنهایی که رفتهاند حق ندارند هیچ اظهار نظری در هیچ موردی بکنند چون دارند آنور حال میکنند.
آنهایی که رفتهاند هی با شوق بیانیه ها را امضا میکنند و می خواهند خودشان را به جریان سیاسی کشوری که تویش نیستند بچسبانند.
آن هایی که ماندهاند در حسرت بیبیسی بدون سانسور کلافه می شوند.
آنهایی که رفتهاند هیچ سایت خبری را نمی خوانند. ربطی بهشان ندارد خبر کشور هایی که تویش هستند…
آنهایی که ماندهاند می خواهند بروند.
آنهایی که رفتهاند می خواهند بر گردند.
آنهایی که رفتهاند به کشورشان با حسرت فکر میکنند.
اما هم آنهایی که رفتهاند و هم آنهایی که ماندهاند در یک چیز مشترکند :
آنهایی که رفتهاند احساس تنهایی میکنند. آنهایی که ماندهاند هم احساس تنهایی میکنند. کاش جهان اینقدر با ما نامهربان نبود
Friday, September 9, 2011
هزینه یک ساعت روشنایی در طول زمان
این پست مثالی است برای اینکه بفهمیم که تکنولوژی و تجارت چگونه زندگی ما را تغییر داده است. هزینه داشتن یک ساعت روشنایی در شب (به قدرت روشنایی 1200 لومن) در زمانهای مختلف بر حسب متوسط درآمد در انگلستان به شرح زیر است:
- در سال1997 هزینه یک ساعت روشنایی در شب (با یک لامپ فلورسنت) برابر درآمدی است که در طول نیم ثانیه به دست می آمده است.
- در سال1950 هزینه یک ساعت روشنایی در شب (با یک لامپ رشته ای یا همان لامپ معمولی) برابر درآمدی است که در طول 8 ثانیه کسب می شده است.
- در سال1880 هزینه یک ساعت روشنایی در شب (با یک چراغ نفتی (نفت سفید)) برابر درآمدی است که در زمانی برابر 15 دقیقه به دست می آمده است.
- در سال 1800 هزینه یک ساعت روشنایی در شب (با یک شمع ساخته شده از چربی گوسفند) برابر درآمدی است که در طول 6 ساعت کسب می شده است.
Saturday, September 3, 2011
رابطه زیبایی و درآمد
اینکه زیبایان به طور متوسط درآمد
بیشتری دارند موضوع شناخته شده ای است. مطالعه ای اخیر که در مجله هفتگی
نیویورک تایمز چاپ شده نشان می دهد که درآمد آدم های زیبا، در طول عمرشان،
230000 دلار بیشتر از کسانی است که "کمتر از متوسط زیبایند". البته باید
توجه کرد که زیبایی موضوعی نسبی است. (به قول سهراب: "قشنگ یعنی دیدن
عاشقانه اشکال" و نه هر چشمی هر کسی را عاشقانه بنگرد). در مطالعه نشان
داده شده است که مردان "با زیبایی کمتر از متوسط" 17% و زنان "با زیبایی
کمتر از متوسط" 12% کمتر درآمد کسب می کنند. دلیلش هم این است که مردان به
هر حال به دنبال کار می روند ولی زنان زشت تر بیشتر از بقیه خانه نشینی را
انتخاب می کنند (با توجه به اینکه میدانند درآمدشان به دلیل زشتیشان کمتر
خواهد بود از کار منصرف می شوند.)
آنهایی که با بازار کار
امریکا آشنایند می دانند که گاهی در این بازار، افراد از شرکتها به دلیل
تبعیض در محیط کار شکایت می کنند. مثلا در بعضی از موارد مطرح شده در
دادگاهها، فرد بر علیه تبعیض، به دلیل سن بالا یا به دلیل اینکه زن است،
شکایت می کند. مسئله این است که تا به حال کسی به دادگاهی، با این ادعا که
به دلیل زشتی مورد تبعیض قرار گرفته، بر علیه شرکتی شکایت نبرده است. دلیلش
البته، قابل درک است.
دانیل هامرمش از دانشگاه آستین این مطالعه را انجام داده است.
Saturday, August 27, 2011
Saturday, August 13, 2011
نابسامانی های خیابانی در انگلستان و جامعه شناسی!
این به نظرم یکی از جالب توجه ترین پدیده های اجتماعی عصر حاضر می تواند باشد. ظرف فقط چند روز، یکباره تمام تصور امنیت و آرامش اقتصادی اجتماعی در یکی از جوامع غربی که سابقه ی ثبات و امنیت اجتماعی و نظارت پلیس آن شهرت جهانی دارد در نتیجه ی شورش و غارت گری های خیابانی چند صد نوجوان و جوان انگلیسی در لندن و هشت شهر دیگر در بریتانیا به طرز فجیعی به هم می ریزد و همه را از مسئولین دولتی گرفته تا پلیس و مردم عادی ساکن در مناطق مرفه و غیرمرفه در سراسر این کشور و نیز در جهان غافلگیر و حیرت زده باقی می گذارد. آنچه در وهله ی اول به ذهن می رسد این است که چنین نمی تواند باشد که همه این رخدادها یک شبه شکل گرفته است، و صرف نظر از این که نحوه ی برخورد با چنین پدیده ای چگونه بهتر است باشد (که ظاهراً صلاح مملکت خویش خسروان دانند)، ریشه یابی شکل گیری و انفجار ناگهانی چنین پدیده هایی در این سطح وسیع و پرمخاطره نیاز به مطالعات عمیق و همه جانبه دارد.
آنچه برای من جالب است قائل شدن به ریشه های کاملاً متنوع بروز و شکل گیری این پدیده در ذهن و بیان افراد مختلفی است که در مباحثاتی که سریعاً در سطح رسانه های رسمی و رسانه های اجتماعی -جایی که رسانه ها اجازه دارند به کارکرد و وظایف اصلی خود بپردازند- جریان یافته، شنیده می شود. یکی از قابل تحسین ترین اقدامات رسانه ای در سطح کشورهای غربی ، انتشار اخبار و نیز انعکاس افکار عمومی و جذب اظهار نظر های مردم عادی در کنار کارشناسان متخصص در هر حوزه ای است، یعنی پیرامون هر مسئله ی روز اجتماعی شما می توانید از ذهنیت سیاستمداران، و نیز دانشمندان و نیز تک تک افراد عادی مطلع شوید چرا که آنجا به درستی دریافته اند که نظرات "مردم عادی" نیز "حائز اهمیت" است! علمای اجتماعی و محققین واقعی، نیز، نظریات خود را نه از اعماق کهکشان ها در فضا یا از خلال کتابهای نویسندگان علوم اجتماعیِ سایر کشورهای دنیا، بلکه از میدان واقعی زندگی اجتماعی مردم عادی خودشان می جویند و "به بار می آورند"، برای یافتن حقیقت باید به سراغ مردم رفت و نظر ایشان را جویا شد، چرا که این زندگی، احساسات، تجربیات و مشاهدات مردم هر جامعه است که زندگی اجتماعی را می سازد!
شما وقتی به نظرات مردم عادی در اخبار چند روز اخیر توجه می کنید تعجب می کنید که چقدر عالمِ علوم اجتماعی در این جامعه در قالب مردم عادی زبان به سخن گشوده اند. از همین مردم عادی است که می شنویم : ...به عنوان مثال: برخلاف نظر فلان مقام مهم سیاسی، اینها که شورش و غارت کرده اند، الزاماً یک سری آدم مریض نیستند، ... در نتیجه ی مصرف مواد این رفتارها را بروز نداده اند، ... یک سری جوان هستند که الگوی نقش مثبتی در زندگی، سیاست، فرهنگ، روزنامه ها، تلویزیون، ماهواره یا سینما برای خود نیافته اند، تا مثلاً اخلاقی تر رفتار کنند، یا ارزش های اخلاقی بهتری را در خود درونی کرده باشند، از جانب والدین خود به خوبی تربیت نشده اند، والدین به مسئولیت های اجتماعی خود عمل نمی کنند، بچه ها در مدارس به خوبی تربیت یا متنبه نمی شوند، ستارگان سینما و قهرمانان ورزشی و شخصیت های هنری الگوهای نامناسبی برای فرزندان این جامعه هستند، و الگوی زندگی غیرواقعی و دست نیافتنی را در آرزوهای این جوانان می کارند، نوجوانان، مشکل بیکاری و عدم روشنی آینده ی شغلی شان را دارند، آرزوهایی در ذهن شان پرورده شده که راهی مشروع برای دستیابی به آن در پیش روی خود نمی یابند یا نیافته اند، فاصله ی طبقاتی و نابرابری های مادی در این کشور بیداد می کند، اینها عزت نفس شان را از دست داده اند، بی عدالتی آنها را به این کارها وادار کرده است، احترام کافی و توجه از والدین شان یا از مسئولین دریافت نکرده اند، یک نفر ذکر می کرد که افزایش شهریه ی دانشگاه ها در این کشور به میزان 9 هزار پوند در سال در شکل گیری این بلواها موثر بوده است، جوانان به فکر خودکشی هستند، از اقدامات ضد اجتماعی واهمه ندارند، بدتر از این که نمی تواند بشود .... !
اینها بیانات جامعه شناسان آن جامعه نبود، اینها اظهار نظرهای مادر دو فرزند نوجوان، یک راننده ی اتوبوس، یک مربی نوجوانان، یک بزهکار پیشین، یک کارمند ساکن محله ای در شهر لندن، و امثال ایشان بود. یادمان نرود که ما همین جامعه شناسان بالقوه و تجربی را در سطح جامعه ی خودمان هم داریم که رویدادهای جامعه ی ما را بهتر از بسیاری از جامعه شناسان حاضر در دانشگاههای رسمی ما نظاره و تحلیل می کنند. فقط گاهی صدای شان شنیده نمی شود. چه بهتر که صدای شان را بشنویم، به موقع بشنویم!
Wednesday, August 3, 2011
پوتینٍ اونا و بهمنیٍ ما
اول بهمنی خودمان: "رييسكل بانك مركزي تقاضاي داخلي ارز را حداكثر 64ميليارد دلار برآورد كرد و گفت: اين حجم تقاضا در بازار به دليل برخي سوداگري و نيازهاي كاذب به 70ميليارد دلار رسيده است."
مانده ام که چه بنویسم! آقای بهمنی! مشکل اصلی بخش ارز در شرایط فعلی، دونرخی بودن ارز است. ارز را تک نرخی کنید که از فساد و رانت بزرگی که در جریان است جلوگیری شود. اگر فکر میکنید که تقاضای سفته گری معادل 6 میلیارد دلار در بازار وجود دارد، راه حل آسان است: 6 میلیارد دلار ارز اضافه به بازار بریزید. تمام.
مانده ام که چه بنویسم! آقای بهمنی! مشکل اصلی بخش ارز در شرایط فعلی، دونرخی بودن ارز است. ارز را تک نرخی کنید که از فساد و رانت بزرگی که در جریان است جلوگیری شود. اگر فکر میکنید که تقاضای سفته گری معادل 6 میلیارد دلار در بازار وجود دارد، راه حل آسان است: 6 میلیارد دلار ارز اضافه به بازار بریزید. تمام.
پوتین: "امریکا هم اکنون همانند یک انگل در حال تغذیه از اقتصاد جهان است." و "فرمانروایی دلار بر جهان یک تهدید علیه بازارهای جهانی است."
پوتین خان! بیا و دست از سر ما بردار. مشکل تو این است که نمی خواهی بفهمی که دلار را به زور اسلحه پول ذخیره بین المللی نکرده اند. روسیه تحت امر خود شما، در زمان فرمانروایی شما، میلیاردها دلار بدهی دولت امریکا را خریده است. به زور هم به شما نداده اند، خودتان رفته اید و خریده اید. روبل هم جانشین دلار نمی شود، خودت را خسته نکن. فقط دولت و کنگره امریکا است که می تواند دلار را از موقعیت فعلی به زیر بکشد، که البته دست باسن شان درد نکند، اخیرا مشغول همین کارند.
Tuesday, July 26, 2011
کاریکاتور
Angel Boligan - Mexico
*
روی دیگ نوشته "خزانه عمومی" که می شود همان "بیت المال" خودمان ... بقیه موارد خیلی واضح است؛ عده ای با زحمت می آورند، عده ای که درشت ترند حالش را می برند!
.
.
.
.
.
Monday, July 25, 2011
بـًگــشـــــای در
باورهای اعتقادی ما از هر جنس و در هر موضوع که باشند، برداشت ها و دریافت های ما از محیط پیرامونی و آدمیانی که با آن ها سروکار داریم، نحوه ی مواجهه ی ما با آن ها که در پی آن باورها شکل می گیرد و حتا احوالات درونی خودمان نه تنها خالی از شک و شبهه نیست، بلکه اگر کسی کمی، تاکید می کنم تنها کمی، سر به سر مان بگذارد و با افکارمان در بپیچد خواهیم یافت که انبان ذهنمان چندان که خیال می کردیم هم از ثبات و یقین پر نیست. این که بی پروا حرف می زنیم و ترس و واهمه ای از خالی شدن و یا درماندن در آن چه از پس آن در انتظارمان خواهد بود نداریم به خاطر آن است که احساس مسوولیت چندانی در قبال آن چه می گوییم و می اندیشیم و بر مبنای آن عمل می کنیم نداریم. حداکثر خودمانیم و زندگی شخصی مان. در جاهایی هم که احساس خطر می کنیم، یا با محافظه کاری و پای بندی به سنت های دیرین و بی عملی جانب احتیاط را در پیش می گیریم و یا آن که با مشغول کردن ذهن به امور دیگر از اندیشیدن بیشتر می گریزیم و خود را از سرپنجه ی نیرومند عقاب بلند پرواز «عقل» می رهانیم.
[همین جا بد نیست بگویم به باور بنده چند چیز است که مواجهه با آن ها از مخوف ترین حوادثی است که ممکن است برای کسی رخ دهد. یکی از آن ها هشیاری و یا به بیانی جامع تر «عقل» است. بیشتر ما فرار را بر قرار در برابر این موجود مهیب ترجیح می دهیم. چنان که مولانا درباره ی آنانی که به امور بیهوده می پردازند و از پرداختن به پرسش های اساسی خود را مغفول می دارند اشاره می کند:
تا دمی از هوشیاری وا رهند ... ننگ بنگ و خمر بر خود می نهند
جمله خلقان سُخره ی اندیشه اند ... زین سبب خسته دل و غم پیشه اند]
اندیشه ی به چالش کشیده شدن و هولناکیِ خالی شدن و مواجه دیدن خود در برابر دیدگان خلایق و مهم تر از آن در برابر خویشتن، آن هم با انبانی تهی از معرفت نو و سخن تازه، هر صاحب نظر دوراندیشی را از سخن گفتن صِرف بر حذر می دارد، چه برسد به پرداختن هزینه برای بسط آن گفته ها و اندیشه ها!
به نظر دو گونه مواجهه با این مهابت وجود دارد؛
یا باورهایمان و به تبَع آن ایمانمان به آن ها از جنس ایمان پیامبران است، آن چنان که چشمه ی وجودشان را به دریایی بی پایان متصل می دیدند و ترسی از خالی شدن و به چالش کشیده شدن در هیچ عرصه ای و در هیچ عمقی از اعماق معرفت نداشتند:
متصل چون شد دلت با آن عَدَن ... هین بگو مَهراس از خالی شدن
امر «قُل» زین آمدش کای راستین ... کم نخواهد شد، بگو، دریاست این
که در آن صورت آنان خود می دانند چه کنند و از کجا روشنی طلب کنند و نیازی به سخنان تاریک من و شما ندارند. البته این نوع مواجهه با حقیقت چندان ساده هم نیست، چنان که سهراب در شعر کم نظیر خود یعنی «مسافر» ذره ای از آن را به ما می نمایاند:
«... و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم ...»
دلم قرار بگیرد
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم ...»
صد البته این نعمت نصیب خواص است ولی بیشتر ما آدمیان از متوسطانیم و داشته ها و باورهایمان از جنس آن یقینیات نیست. بنابراین شایسته و بایسته است که فضا را برای به نقد کشیده شدن با جسارت تمام بگشاییم و هر لحظه آن باورها را شستشو کنیم و نو کنیم و پله پله به سطوح بالاتر برسانیم فارغ از این که مقصدی هست، و بلکه این راه و روش را خودِ مقصد بدانیم:
بی نهایت حضرت است این بارگاه ... صدر را بگذار، صدرِ توست راه
در غیر این صورت انتظار خریدار داشتن از سخنان و باورهایمان در این بازار پر کالای دنیای جدید و اندیشه های مدرن انتظاری بس بیهوده است:
ترک معشوقی کن و کن عاشقی ... ای گمان برده که خوب و فایقی
ای که در معنا ز شب خامُش تری ... گفتِ خود را چند جویی مشتری؟
وگرنه:
گر نیی تو نخل وار ایثار کُن ... کهنه بر کهنه نِه و انبار کن
کهنه و پوسیده و گندیده را ... تحفه می بَر بهر هر نادیده را
آن که نو دید، او خریدار تو نیست ... صیدِ حق است او، گرفتار تو نیست
یک نکته ی بسیار مهم هم در این باره شایان ذکر است و آن این است که جسارت در گشودن درب های نقد و به چالش کشیده شدن به معنای ماجراجویی های لاابالی وار در همه ی ایده ها و روش ها نیست. به هر حال جسارت در عمل همیشه بهتر است همراه با بصیرت در نظر باشد:
ظالم آن قومی که چشمان دوختند ... وز سخن ها عالَمی را سوختند
عالَمی را یک سخن ویران کند ... روبهان مرده را شیران کند
Wednesday, July 20, 2011
Sunday, July 17, 2011
حافظه، خاطره، تاریخ ... چیزهای خوبی اند یا بد؟
... نمیدانم، همین قدر می دانم که گاهی تو را به بند می کشند، نمی گذارند که گذر کنی از نقطه ای یا نقاطی روی خط زمان...
- آدمی محکوم به زیستن با خاطرات اش است، پس آدمی موجودی خاطره مند است. آدم بی خاطره، بی هویت است، آدم بی هویت، آدم نیست، گیاه است...
- خاطره ها ردّپای زمان بر روح ما هستند... آدمی را گریزی از این ردّپای پاک نشدنی نیست، مگر حافظه اش را از دست بدهد...
- خاطره ها همان گونه که اولین بار در اثر «گذر زمان بر رویدادها» تولید می شوند باقی نمی مانند. آن ها بعداً بارها و بارها بازسازی می شوند، بلکه به چیزهایی به جز آن چه در ابتدا بوده اند بدل می شوند: دل انگیزتر یا تلخ تر... انگار هر بار به تناسب حال و روزگار، حریری رنگین روی خاطره ای می اندازیم و از ورای این حریر به آن می نگریم، و لاجرم حس و دریافتی متفاوت از قبل حاصل می کنیم...
Tuesday, July 12, 2011
پیرامون صنعت هواپیمایی کشور
در خبرها آمده است که نرخ بلیط سفرهای هوایی 14 درصد افزایش پیدا خواهد کرد. با توجه به افزایش بهای سوخت هواپیما در نتیجه اجرای طرح آزادسازی یارانه ها و افزایش سایر هزینه های عملیاتی شرکتهای هواپیمایی این افزایش قیمت قابل پیش بینی بود. با اینحال آیا این افزایش قیمت برای بهبود وضعیت صنعت هواپیمایی کشور کافیست؟ متاسفانه به نظر تمام ناظران این افزایش کافی نیست و مرهم دردهای صنعت هواپیمایی کشور نمی باشد. واقعیت اینجاست که کنترل قیمتها به این سبک مدتهاست که کارایی خود را از دست داده است و راهبردی مناسب برای هدایت صنعت هواپیمایی کشور نمی باشد. حقیقتی که در سیاستگذاریهای این چنینی در نظر گرفته نشده و نمی شود. این عدم کارایی زمانی تشدید می شود که بخاطر می آوریم سیاستگذاریهای این چنینی منعکس کننده عوامل موثر بر عرضه و تقاضا برای سفرهای هوایی و ساختار متغیر تقاضا نمی باشند.
واقعیت اول: افزایش پیوسته تقاضا برای سفرهای هوایی: بنا به آمارها و سالنامه های منتشر شده از سوی سازمان هواپیمایی کشوری در دو دهه گذشته تعداد مسافران سفرهای داخلی هوایی حداقل سه برابر افزایش یافته است و از 4.2 میلیون نفر در سال 1369 به 12.8 میلیون نفر در سال 1389 افزایش پیدا کرده است. در همین بازه زمانی تعداد مسافران پروازهای خارجی از 918000 نفر به 7.3 میلیون نفر افزایش پیدا کرده است و هفت برابر شده است. این افزایش پیوسته در حجم مسافران تا حد زیادی مدیون افزایش تعداد خطوط هواپیمایی، گسترش شبکه فرودگاهی کشور و گسترش ناوگان هواپیمایی به مدد هواپیماهای استیجاری بوده است. با اینحال زمانی که تعداد سوانح هواپیمایی، شهرت بد هواپیماهای روسی مانند توپولف و سایر عوامل منفی موثر بر تقاضا را بخاطر می آوریم این افزایش بنظر چشمگیرتر می آید و از خود می پرسیم که آیا نمی توانست بیشتر باشد؟
این آمار نشان می دهد که علیرغم سوانح و کهنسال شدن ناوگان هواپیمایی کشور، دو عاملی که باعث کاهش تقاضا برای سفرهای هوایی هستند، تقاضا برای سفرهای هوایی در کشور رشد پیوسته ای داشته است. برای هر اقتصاددانی این افزایش تقاضا در شرایط بازار به معنای افزایش قیمت تعادلی یا نرخ تعادلی بلیط هواپیماست. اما در این بازه زمانی بهای بلیطها برای مدتهای مدید ثابت نگه داشته شده است و سیاستگزاران تنها با تاخیر و پس از زیاندهی شرکتهای هواپیمایی اقدام به افزایش قیمت بلیط کرده و می کنند. واقعیتی که باعث افزایش مصنوعی حجم سفرهای تقاضا شده در بازار می شود و کمبود صندلی پروازی و صفهای طویل مسافران را به ارمغان می آورد.
واقعیت دوم: ساختار متغیر تقاضا برای سفرهای هوایی: تقاضا برای سفرهای هوایی ساختاری یکسان نداشته و ندارد. ساعت، روز و فصل و ماه پرواز، شهر مبدا و شهر مقصد، نوع هواپیما، سرویس ارائه شده در داخل پرواز، میزان بار، حسن شهرت شرکتهای هواپیمایی و غیره تقاضای مسافران و حداکثر قیمتی را که ایشان برای بلیط می پردازند تعیین می کنند. تنها یک نگاه به حجم مسافرتهای فصلی این ادعا را تایید می کند. دوباره به آمار منتشر شده از سوی هواپیمایی کشوری می توان استناد کرد: در ایام عید و در کرمای تابستان حجم مسافرت به جزیره کیش 50 درصد افزایش پیدا می کند این افزایش برای سفر به مشهد در فصل تابستان 60 درصد است. اما بهای بلیط در ماه کم سفری مانند بهمن یا اردیبهشت همانیست که در اوج تقاضای بازار در تیر و مرداد و شهریور است. در نتیجه مسافرین همیشه با کمبود جا و صفهای طویل مواجه می شوند. طبیعیست که این سیاست دست شرکتهای هواپیمایی را در استفاده از فرصتهایی که افزایش تقاضا در اختیارشان قرار می دهد، می بندد. و از سوی دیگر باعث گرمی بازار واسطه گران و خرید و فروش بلیط می شود. هزینه ای که مسافران به ریال نمی پردازند، با اتلاف وقت در تهیه بلیط و پرواز با شرکتهایی که کمرشان زیر باز زیانهای انباشت شده شکسته است می پردازند.
واقعیت سوم: تحریمها و افزایش هزینه های عرضه: تحریمهای ایالات متحده آمریکا بر علیه صنعت هواپیمایی کشور بارها از سوی دست اندرکاران محکوم شده است. علیرغم این تحریمها صنعت هواپیمایی کشور هم در حجم مسافران جابجا شده رشد داشته است و هم در تعداد شرکتهای هواپیمایی فعال. این واقعیت انکارناپذیر است که حتی اگر تحریمها باعث کندی رشد صنعت هواپیمایی شده باشد باعث توقف آن نشده است و رشد این صنعت چشمگیر بوده است. با اینحال تحریمها هزینه تعمیر و نگهداری ناوگان موجود را افزایش داده است و امکان دسترسی به هواپیماهای جدید را محدود کرده است. این عوامل بر تابع عرضه اثر منفی دارند و باعث کاهش آن می گردند. این به این مفهوم است که در قیمتهای اعلام شده توان ارائه حجم معمول صندلیهای پروازی را ندارند. قیمت ثابت بلیطها باعث شده است تا آسیب پذیری شرکتهای هواپیمایی درباره چنین شوکهایی افزایش پیدا کند. و نتوانند راه حلهای مناسب را برای حفظ کیفیت و کمیت خدماتشان بیابند.
تعیین یک نرخ ثابت فارغ از واقعیتهای ذکر شده باعث شده است تا صنعت هواپیمایی کشور در وضعیت ایده آلی نباشد و سودآوری آن کاهش پیدا کند. افزایش چهارده درصدی شاید قرص مسکنی باشد برای زمانی کوتاه مدت اما مشکلات این صنعت را درمان نمی کند. استفاده از مکانیزم بازار ضمن تقویت صنعت هواپیمایی می تواند استانداردها و کیفیت پروازهای داخلی را حتی در کوتاه مدت افزایش چشمگیری بدهد. و فراموش نکنیم نرخ پایین بلیط هواپیما هیچوقت تضمین کننده کیفیت آن نبوده است.
Monday, July 4, 2011
معرفی کتاب: خربزه بوی خوشبختی میدهد
ساعت ده صبح بود. از آن ده صبح هایی که انگار فقط به درد پیرزنهای مچالهی کجوکوله میخورد که لو بدهند گوشهی اتاقی که بوی نم و سبزی و عود و پماد سالیسیلات میدهد و از درد پا و پهلوها بنالند.
از آن روزهایی که مشکل میتوان فهمید مال کدام فصلاند. آسمان سفید بود و هوا بهنظر زرد و کدر میآمد. باد هم میوزید.بی حوصله و کلافه، شبیه بادهای بعدازظهرای تابستان.
پشه و گرد و خاک هم بود و خورشیدی که انگار آلزایمر داشت و نمیدانست کی باید برود و کی بیاید.
روزنامه خریده بودم و داشتم برمیگشتم خانه. فقط برای روزنامه خریدن از خانه آمده بودم بیرون. عادت داشتم. زندگیام به دو تا دلخوشی بند بود. شب را برای این روز میکردم که حوالی ده صبح بروم و روزنامه بخرم و روز را هم برای اینکه آخر شب توی تاریکی وقتی همه خوابنیدند، بنشینم پای تلویزیون و تخمه بشکنم و همانجا خوابم ببرد، شب مبکردم.
هیچوقت نسبت به بدبختیای که مثل جویبار توی زندگیمان جاری بود احساس خیلی بدی نداشتم. البته بدبختی اسمی است که آدمها روی یک جور حالی میگذارند. مثلاً وقتی کسی همهچیزش را از دست داده میگویند بدبخت شده.
در مورد ما این «همهچیز» مدام از این در اگر میآمد، سر میخورد و از آن در میرفت. همهیشه در حال از دست دادن بودیم. لذت این زندگی مال بی فرداییاش بود. بیسهمیاش. بینقشی اش. زندگی این شکلی ته ندارد…
برگرفته از مجموعهداستان «خربزه بوی خوشبختی میدهد». نوشتهی خانم شیما فرزاد.
نشر رسش – ۱۳۸۸Tuesday, June 28, 2011
کاریکاتور
Angel Boligan-Mexico
*
جهان یک مکعب روبیک مرتب نشده است، اگر بخواهد مرتب شود، یعنی همه خانه های هم رنگ در یک وجه قرار بگیرند، همه چیز به هم می خورد! ... تناقض در سرشت ... این ناهمخوانی و ناهمگونی دنیا، مقدّر است انگار ... و البته آن دست، که این معکب ناهمگون را عین یک کاپ بالا برده، همه کاره است لابد! ... ایده کاریکاتوریست فوق العاده است
.
.
.
Tuesday, June 21, 2011
Tuesday, June 14, 2011
تهران سی و سومین شهر گران دنیا
همینجوری به این لینک ویکیپدیا برخوردم. رتبه گرانترین شهرهای دنیا را نشان میدهد. ایران در سال ۲۰۰۵ که محمود به قدرت رسید دارای رتبه ۱۲۹ بود که محمود با تلاش و کوشش مضاعف آن را به ۳۳ ارتقا داد. با این حساب زندگی کردن در اکثر شهرهای اروپایی و آمریکا از زندگی در تهران ارزانتر تمام میشود. این آمار البته برای کارمندی حساب شده است که محلی نیست و میخواهد در یکی از این شهرها زندگی کند.
Saturday, June 11, 2011
بازار گاز داغ تر از همیشه
بازار گاز در حال تغییر جدی است. ده سال پیش شرکتهای امریکایی در حال تاسیس مجتمع های بزرگ گاز مایع در بنادر این کشور به منظور آماده سازی خود برای واردات گاز مایع (ال ان جی) از کشورهایی مانند قطر بودند. امریکا (با 22 درصد) بزرگترین مصرف کننده گاز طبیعی در جهان است و تنها روسیه (با 13 درصد) مصرفی قابل مقایسه با امریکا دارد. پس از آنها، ایران با 4 درصد رتبه سوم مصرف گاز در جهان را دارد. اتفاقی که در دهه گذشته افتاد پیدایش تکنولوژی جدیدی در استخراج گاز بوسیله شرکتهای امریکایی بوده است. با این روش جدید که فراکینگ نامیده می شود، استخراج گاز از لایه هایی که شیل (گیاه سنگ؟) نامیده می شود ممکن می گردد. اکتشاف این روش باعث افزایش عمده تولید در امریکا شده بطوری که قیمت گاز در امریکا به مراتب ارزانتر از قیمت گاز در آسیا و اروپا شده است. قیمت گاز در امریکا در زیر 5 دلار بر mmBtu است در حالی که قیمت همین گاز طبیعی در ژاپن در حدود 14 دلار بر mmBtu است. این در حالی است که قیمت گاز در امریکا و اروپا و ژاپن در گذشته بسیار نزدیکتر به یکدیگر بوده است. همین تفاوت قیمت بسیار بالا باعث شده است که عده ای از شرکتهای امریکایی به فکر صادرات گاز طبیعی افتاده اند. حالا بعضی از شرکتهای امریکایی در حال تاسیس مجتمع های گاز طبیعی در بندرگاهها به منظور صادرات گاز به آسیا هستند. با روش جدید استخراج گاز در امریکا، تخمین زده می شود که این کشور بتواند نه تنها تا حدود یک قرن دیگر گاز مورد نیاز خود را از منابع داخلی تامین کند بلکه تبدیل به یک صادر کننده عمده گاز هم بشود.
بازیگران بزرگ دیگر بازار گاز هم در حال توسعه نفوذ خود در این بازارند. به عنوان مثال، قطر تولید خود در سال گذشته را بیش از سی درصد افزایش داده است. تولید گاز قطر همانطور که می دانید البته منحصر به تولید در حوزه گازی مشترک بین ایران و قطر است.
در طرف تقاضای گاز طبیعی هم اتفاقات عمده ای در حال رخ دادن است. رقبای گاز در حال از میدان به در رفتنند. ذغال سنگ به عنوان انرژی بسیار کثیف و ضد محیط زیست در نظر گرفته می شود و انرژی هسته ای هم، به ویژه بعد از اتفاقات ژاپن، با معضل جدی ایمنی مواجه است. انرژی های نو هم در آغاز راهند و از نظر اقتصادی رقیب جدی با گاز تلقی نمی شوند. نفت هم با محدودیتهای جدی در تولید مواجه است. به نظر می رسد که گاز تنها منبع انرژی است که امکان گسترش زیاد و اقتصادی را دارد.
بازیگران بزرگ دیگر بازار گاز هم در حال توسعه نفوذ خود در این بازارند. به عنوان مثال، قطر تولید خود در سال گذشته را بیش از سی درصد افزایش داده است. تولید گاز قطر همانطور که می دانید البته منحصر به تولید در حوزه گازی مشترک بین ایران و قطر است.
در طرف تقاضای گاز طبیعی هم اتفاقات عمده ای در حال رخ دادن است. رقبای گاز در حال از میدان به در رفتنند. ذغال سنگ به عنوان انرژی بسیار کثیف و ضد محیط زیست در نظر گرفته می شود و انرژی هسته ای هم، به ویژه بعد از اتفاقات ژاپن، با معضل جدی ایمنی مواجه است. انرژی های نو هم در آغاز راهند و از نظر اقتصادی رقیب جدی با گاز تلقی نمی شوند. نفت هم با محدودیتهای جدی در تولید مواجه است. به نظر می رسد که گاز تنها منبع انرژی است که امکان گسترش زیاد و اقتصادی را دارد.
Friday, June 10, 2011
آربیتراژ-Arbitrage
آربیتراژ (و به تبع آن بازار یا قیمت بدون آربیتراژ) کلیدی ترین مفهوم برای متخصصین فاینانس است و همان نقشی را بازی می کند که "تعادل" برای اقتصاددان ها دارد. البته فهم من این است که فقدان آربیتراژ و تعادل در واقع دو روی یک سکه هستند و هر دو به مفاهیم مشترکی اشاره می کنند. حالا آربیتراژ یعنی چه؟
مفهوم آربیتراژ را می توان حداقل با دو روی کرد متفاوت (و البته معادل) توضیح داد. اولین توضیح می تواند این باشد که دقت کنیم که دارایی ها در بازار قابل بازتولید شدن توسط دارایی های دیگر هستند. یعنی می توان خروجی یک دارایی را عینا توسط ترکیبی از دارایی های دیگر به دست آورد. حال اگر قیمت دو دارایی با هم متفاوت باشد آربیتراژ رخ می دهد. تعریف دوم که تعریف ریاضی و دقیق است می گوید آربیتراژ زمانی رخ می دهد که قیمت سبدی از دارایی ها در همه حالت ها صفر یا منفی و بازده آن در همه حالت ها بزرگ تر یا مساوی صفر و در برخی حالت ها اکیدا بزرگ تر از صفر باشد. یعنی ما بدون این که هزینه ای متحمل شویم سود انتظاری مثبت به دست می آوریم. دقت کنید که این مفهوم به عبارت "ناهار مجانی" اقتصاددان ها بسیار شبیه است.
مثال 1) فرض کنید نرخ تبدیل دلار به ریال 1000 تومان، یورو به ریال 1300 تومان و یورو به دلار 1.4 باشد. اگر یک واحد یورو را به دلار تبدیل کرده و با آن ریال بخریم و دوباره ریال را به یورو تبدیل کنیم 100 تومان سود می کنیم. یعنی دو سبد متفاوت از دلار و ریال و یورو با ارزش یورویی یکسان قیمت ریالی یکسان ندارند.
مثال 2) فرض کنید قیمت فروش امروز نفت 60 دلار و قیمت فروش آن برای تحویل در سال آینده 80 دلار باشد. همچنین فرض کنید نرخ بهره 20% و هزینه انبار و "بیمه" (به این دقت کنید) نفت توسط فروشنده 5 دلار به ازای هر بشکه باشد. من اگر امروز 60 دلار وام بگیرم و با آن همین الان نفت بخرم و بخواهم که نفت را سال آینده تحویل بگیرم قیمت نفت برای من برای تحویل در سال آینده 60 (قیمت نفت) + 12(نرخ بهره) +5 (هزینه نگهداری و بیمه) = 77 در می آید. لذا من می توانم دارایی که نفت را در سال آینده 80 دلار می فروشد را با 77 دلار تولید کنم. من هیچ پولی از جیبم ندادم (وام گرفتم) و سال آینده 3 دلار سود قطعی می کنم.
نکته بسیار کلیدی در مفهوم آربیتراژ این است که سبد دارای آربیتراژ باید در "همه حالت ها" بازده غیرمنفی داشته باشد و گرنه اصطلاح آربیتراژ به آن اطلاق نمی شود. لذا مثلا خرید یک کالا از یک کشور و صادرات آن به کشور دیگر با قیمت متفاوت آربیتراژ نیست چرا که تجارت با ریسک های متعددی از جمله کاهش قیمت محصول یا ظهور محصول رقیب و الخ مواجه است. به همین خاطر بود که گفتم به عبارت "بیمه" در مثال نفت دقت کنید. اگر من نفت بخرم و ریسک آتش سوزی نفت انبارشده وجود داشته باشد دیگر آربیتراژ نداریم و لذا برای بررسی وجود یا عدم وجود آربیتراژ باید "هزینه بیمه" را هم به آن اضافه کنم. به عنوان مثالی دیگر به بازده سهام دقت کنید. بازده متوسط سهام به وضوح بالاتر از اوراق مشارکت است ولی این آربیتراژ نیست چرا که حالت هایی هم وجود دارد که سهام از اوراق مشارکت کم تر سود می دهد. اگر وضعیت طوری بود که سهام "در هر صورت" از اوراق مشارکت بیشتر سود می داد با آربیتراژ مواجه بودیم. خرید خانه هم باز مثالی برای آربیتراژ نیست چرا که در سال های رکود قیمت ظاهری خانه ثابت می ماند و لذا با در نظر گرفتن هزینه فرصت پول بازده سرمایه گذاری منفی می شود.
در عمل تقریبا هیچ سبدی را نمی توان یافت که دارای ریسک صفر باشد چرا که حتی مثلا وقتی یک سوداگر متوجه می شود که مثلا قیمت نسبی ین و پوند در ژاپن و دوبی یکسان نیست و لذا با انتخاب سبد مناسب می توان از این وضعیت بهره برد باز یک فاصله زمانی بسیار اندک بین انجام خرید و فروش وجود دارد که همین فاصله زمانی ریسکی ولو بسیار اندک را به موضوع تحمیل می کند (ممکن است تا بخواهیم ین را از جای ارزان تر بخریم و خرید را ثبت کنیم قیمت ین در جای دیگر جا به جا شود و ما ضرر کنیم) ولی معمولا از این ریسک های بسیار اندک صرفه نظر می کنیم.
بخش مهمی از ادبیات قیمت گذاری دارایی ها و مشتقات مالی در فاینانس بر مبنای اصل یک قیمت (یا فقدان آربیتراژ) شکل می گیرد و در آن قیمت تعادلی یک دارایی به شکلی محاسبه می شود که امکان آربیتراژ وجود نداشته باشد. چون بازارهای مالی معمولا هزینه مبادله اندک و نقدشوندگی بالا دارند هر گونه فرصت احتمالی آربیتراژ به سرعت خنثی شده (و البته کسانی هم از این فرصت موقت بهره برده اند) و لذا فرض فقدان آربیتراژ فرض قابل قبولی است. دقت کنید که در عمل بسیاری از فرصت های آربیتراژ به دلیل تفاوت بین قیمت خرید و فروش یک دارایی (هزینه واسطه گری) از بین می رود. ضمن این که خیلی وقت ها آربیتراژ آن قدر کوچک است (مثلا 10 یورو روی یک میلیون یورو معامله) که شکار آن اصلا صرف نمی کند.
نقل: ح.قدوسی
Wednesday, June 8, 2011
گشتی در خاور میانه
در حال گوش کردن به صحبتهای توماس فریدمن هستم که به تازگی از خاور میانه برگشته. به دو نکته بسیار جالب اشاره می کنه که یکی مربوط به سیاست در خاورمیانه هست و دیگری به اقتصاد مربوط می شه. چون این نکات رو می شه به همه خاور میانه تعمیم داد به نظرم درس آموزند.
نکته سیاسی اینه که در خاور میانه، تقریبا هر کسی یا هر جناحی می خواد که صاحب شما باشه. صاحب فکر و اندیشه و راه و طریق و مرام و سیاست و ... و اگه نتونه صاحب شما باشه سعی می کنه شما رو نابود کنه. فحش می شنوی زندان می ری کافر می شی ...
نکته اقتصادی اینه که تقریبا تمام سرمایه گذارهای خارجی و داخلی در کشوری مثل مصر در حالت انتظارند. ریسک سیاسی در این کشورها باعث افزایش ریسک اقتصادی شده. یک مزیت سرمایه گذار در کشورهای غربی اینه که معمولا این سرمایه گذارها فقط باید به فکر ریسک اقتصادی باشن. در بعضی کشورهای در حال توسعه ریسک سیاسی کسب و کار معمولا از ریسک اقتصادی بزرگتره. همین مساله یکی از مهمترین موانع رشد و ایجاد اشتغال در این کشورهاست.
نکته سیاسی اینه که در خاور میانه، تقریبا هر کسی یا هر جناحی می خواد که صاحب شما باشه. صاحب فکر و اندیشه و راه و طریق و مرام و سیاست و ... و اگه نتونه صاحب شما باشه سعی می کنه شما رو نابود کنه. فحش می شنوی زندان می ری کافر می شی ...
نکته اقتصادی اینه که تقریبا تمام سرمایه گذارهای خارجی و داخلی در کشوری مثل مصر در حالت انتظارند. ریسک سیاسی در این کشورها باعث افزایش ریسک اقتصادی شده. یک مزیت سرمایه گذار در کشورهای غربی اینه که معمولا این سرمایه گذارها فقط باید به فکر ریسک اقتصادی باشن. در بعضی کشورهای در حال توسعه ریسک سیاسی کسب و کار معمولا از ریسک اقتصادی بزرگتره. همین مساله یکی از مهمترین موانع رشد و ایجاد اشتغال در این کشورهاست.
Tuesday, May 31, 2011
بیانیه گروه 8 در مورد 'بهار عرب'
اجلاس گروه 8
26-27 مه 2011
دویل[i]، فرانسه
1) تغییراتی که در خاورمیانه و آفریقای شمالی (منا)[ii] در حال رخ دادن است، تغییراتی تاریخی هستند و این قابلیت را دارند که در را به روی آن نوع تحولی باز کنند که در اروپای مرکزی و شرقی پس از فروپاشی دیوار برلین صورت گرفت. خواسته های مردم برای برخورداری از آزادی، حقوق بشر، دموکراسی، فرصت های شغلی، توانمند سازی و شأن انسانی منجر به این امر شده است که تعداد روز افزونی از کشورهای منطقه سعی کنند کنترل سرنوشت خودشان را در دست گیرند. این امر طنین ارزش های مشترک ما و تحکیم گر این ارزش ها است.
2) ما اعضای گروه 8 کاملاً از خواسته های "بهار عرب"[iii] و همچنین از خواسته های مردم ایران حمایت می کنیم. ما صدای شهروندان را می شنویم، از عزم آنها برای برخوداری از مساوات حمایت می کنیم و در تقاضای مشروع آنها برای داشتن جوامعی دموکراتیک و باز و نوین سازی اقتصادی فراگیر در کنار آنها می ایستیم. ما به خصوص از نقشی که افراد جوان و زنان در این جنبش های تحول ساز بازی کرده اند تمجید می کنیم.
3) امروز ما، بر اساس اهداف مشترک مان برای آینده، و در حضور نخست وزیران مصر و تونس، دو کشوری که این جنبش از آنجا شروع شده و در حضور دبیر کل اتحادیۀ عرب، "شراکت دویل" را به همراه مردم منطقه آغاز می کنیم. ما آماده ایم که شراکت جهانی طولانی مدت خود را به همۀ کشورهای منطقه که در حال انتقال به سمت جوامعی آزاد، دموکراتیک و توأم با مدارا هستند ("کشورهای دارای شراکت") تقدیم داریم، و این کار را با مصر و تونس، با همکاری با کشورهایی شروع می کنیم که مایلند از انتقال به دموکراسی در منطقه حمایت کنند. این شراکت تجلیلی از ارزش های مشترک ما برای آزادی و دموکراسی است و بر مبنای احترام به حاکمیت کشورها و مردم استوار است، مردمی که محافظت از آنها مسئولیت مشترک حکومت ها است. این اقدامات بر اساس طرح های ابتکاری انجام می گیرد که اعضای گروه 8 از قبل تقبل آنها را به عهده داشته اند.
4) این شراکت بر دو رکن استوار است: روند سیاسی برای حمایت از انتقال دموکراتیک و گسترش اصلاحات حکمرانی، به خصوص مبارزه بر علیه فساد و تحکیم نهادهایی که برای اطمینان از شفافیت و مسئولیت پذیری حکومت لازم هستند؛ و چهار چوب اقتصادی برای رشد پایدار و فراگیر. این شراکت به منظور حمایت از کشورهای دارای شراکت در انجام اصلاحات اقتصادی و اجتماعی که آنها متقبل خواهند شد طراحی شده است، به خصوص برای ایجاد مشاغل و تجلیل از حاکمیت عادلانۀ قانون، و در عین حال اطمینان از این امر است که ثبات اقتصادی پشتوانۀ چالش انتقال به دموکراسی های با ثبات است.
5) ما همچنین از مؤسسه های مالی بین المللی مرتبط و دفاتر سازمان ملل، بخش خصوصی و جامعۀ مدنی، دعوت می کنیم تا با ما در اجرای این طرح ابتکاری همکاری کنند.
حمایت از رشد پایدار و فراگیر
6) شراکت دویل برنامۀ کار اقتصادی را ایجاد می کند که حکومت های اصلاح گر را قادر خواهد ساخت خواسته های مردم شان را برای داشتن رشد قوی و جامع برآورده سازند و به تسهیل روند دستیابی به نتیجه ای آزاد و دموکراتیک برای این روند سیاسی در حال وقوع کمک خواهند کرد. این شراکت طوری برنامه ریزی خواهد شد که بتواند از اهداف هر کشور حمایت کند و در مسیر پیشرفت آنها در حوزه های زیر باشد:
- بهبود حکمرانی، شفافیت، مسئولیت پذیری و مشارکت شهروندان در حیات اقتصادی؛
- افزایش فراگیری اجتماعی و اقتصادی با گسترش فرصت ها برای همه و بهبود میزان مؤثر بودن حمایت از افراد آسیب پذیر؛
- نوین ساختن اقتصاد آنها، حمایت از بخش خصوصی، به خصوص سرمایه گذاری های کوچک و متوسط (اس ام ای ها[iv])، برای کمک به ایجاد شغل و توسعۀ سرمایه و مهارت های انسانی؛
- پرورش تلفیق منطقه ای و جهانی برای کسب منافع جهانی سازی.
7) در کوتاه مدت، هدف جمعی ما اطمینان از این امر است که بی ثباتی باعث تضعیف روند اصلاح سیاسی نمی شود و این که انسجام اجتماعی و ثبات اقتصاد کلان هر دو پا بر جا باقی خواهد ماند. در این خصوص:
- ما از ارزیابی های صندوق بین المللی پول (آی. ام. اف.)[v] استقبال می کنیم و منتظر مشارکت مداوم با این منطقه و ساخت چهارچوب اقتصاد کلان قدرتمند در کشورهای دارای مشارکت هستیم. ما از آی. ام. اف. می خواهیم به کشورهایی در این منطقه که متعهد به ثبات اقتصادی هستند، با تأمین حمایت لازم برای کمک به برآورده کردن نیازهای مالی خارجی آنها پاسخ دهد؛
- ما از بانک های توسعۀ چند جانبه می خواهیم برای کشورهای دارای مشارکت، بر اساس برنامۀ اقتصادی قوی برای تقویت حکمرانی و تحکیم جو تجاری، حمایت مالی ارتقا یافته، زود بازده و منسجمی را ارائه دهند. چنین حمایتی می تواند به انها کمک کند به رفع مشکلات به وجود آمده در اثر اختلال در جریان مالی بخش خصوصی بپردازند و بتوانند دسترسی به بازار را به صورت قبل برگردانند؛
- ما آماده ایم که هر جا که لازم باشد و در راستای این چهار چوب چند جانبه، به کشورهای دارای مشارکت برای برآورده کردن نیازهای مالی شان کمک کنیم؛
- ما شرکای منطقه ای را تشویق می کنیم برای کمک به کشورهای دارای مشارکت در پرداختن به نیازهای مالی شان در راستای همین خطوط با ما همکاری کنند و از اعلام سعودی برای حمایت از انتقال در مصر استقبال می کنیم.
8) در میان مدت و بلند مدت، ما متعهد به حمایت از کشورهای دارای مشارکت برای پرداختن به چالش های اقتصادی زیربنایی شان هستیم. هدف ما دستیابی به انتقالی پایدار به همراه دموکراتیزه کردن و وسعت بخشیدن به فرصت اقتصادی بر اساس اولویت های تعیین شده و تأیید دولت های ملی از طریق مشورت گسترده با دست اندکاران مربوط است. این کار نیاز به تغییر راهبردی در روش و فعالیت های جامعۀ بین المللی در منطقه دارد. بدین منظور، ما باید (الف) به فعالیت های بانک های توسعۀ چند جانبۀ هماهنگ و تغییر مکان یافته متکی باشیم، (ب) از تجربۀ بانک اروپایی بازسازی و توسعه (اِبرد)[vi] در همراهی با انتقال اقتصادی بهره جوییم و (ج) مقیاس تلفیق تجارت و سرمایه گذاری را تغییر دهیم.
9) ما همکاری نزدیکی با بانک های توسعۀ چند جانبه خواهیم داشت تا برنامه های شان را در کشورهای دارای مشارکت مرور نماییم و ارتقا بخشیم، اولویت های آنها را بر همین اساس اصلاح کنیم و هماهنگی آنها را تقویت نماییم:
- ما منتظر تکمیل به موقع طرح عملیاتی مشترک بانک جهانی، بانک توسعۀ آفریقایی، بانک سرمایه گذاری اروپایی / فمیپ[vii]، بانک اروپایی بازسازی و توسعه (ابرد) و بانک توسعۀ اسلامی هستیم تا هر بانک خود را مطابق با دستورالعمل جغرافیایی آن، در هر یک از کشورهای دارای مشارکت تطبیق دهد. ما از آی. ام. اف. می خواهیم اطمینان حاصل کند که این برنامه ها می توانند منطبق با چهارچوب های اقتصاد کلان پایدار میان مدت باشند. ما اهدا کنندگان دو جانبه را تشویق می کنیم همین روش را اتخاذ کنند و اطمینان حاصل نمایند که فعالیت هایشان تطبیق داده می شوند و از هماهنگی مؤثرتری برخوردار هستند؛
- ما به تعهدات بین المللی خود برای تأمین امنیت بازستانی دارایی های ربوده شده عمل خواهیم کرد و با انجام اقدامات دو جانبۀ مقتضی و ارتقای بانک جهانی / طرح ابتکاری بازستانی دارائی های ربود شدۀ سازمان ملل، از مصر و تونس در بازستانی این دارائی ها حمایت خواهیم کرد؛
- ما آماده سازی طرح های ابتکاری زیر را تشویق می کنیم: تجهیزات مشترک برای حمایت از سرمایه گذاری های خرد و سرمایه گذاری های کوتاه مدت و میان مدت و فعالیت های کارآفرینی؛ صندوق مشترک ساختارهای زیربنایی برای ایجاد اطمینان و کم کردن خطری که سرمایه گذاران خصوصی در این منطقه با آن مواجه هستند؛ و شراکت های دارای اهدا کنندگان متعدد برای تلفیق منطقه ای، به خصوص تسهیل تجارت فرا مرزی و توسعۀ انرژی خورشیدی.
10) ما خواستار گسترش منطقه ای مناسب حوزۀ جغرافیایی دستور العمل بانک اروپایی بازسازی و توسعه هستیم، تا بتوانیم از انتقال در آن دسته از کشورهای منطقه که دموکراسی چند حزبی، تکثر گرایی و اقتصاد های بازار را اتخاذ کرده اند حمایت کنیم. ابرد با تمرکز بر طرح های ابتکاری خصوصی و کارآفرینی، ابزار منحصر به فردی برای کمک به تغییر اقتصادهای کشورهای اروپای مرکزی و شرقی بوده است که درگیر همین نوع پویایی بوده اند. قدرت مالی ابرد گسترش حوزۀ فعالیت آن را همگام با تعهدات راهبردی کنونی میسر می سازد، به خصوص در کشورهای کنونی که این فعالیت باید در آنها صورت گیرد.
برای تسریع حمایت بانک اروپایی بازسازی و توسعه و استفاده از تجربۀ این سازمان در توسعۀ بخش خصوصی و ایجاد شغل در منطقه تا زمانی که تصویب گسترش حوزۀ فعالیت آن صورت گیرد، ما با ابرد در جهت ایجاد تسهیلات انتقالی اختصاص یافته به این امر همکاری خواهیم کرد، تا باعث شویم به نفع کشورهای احتمالی دریافت کنندۀ کمک مالی، عملیات بانکی هر چه سریعتر که میسر باشد آغاز شود، با حکمرانی که بین آنها ارتباط ایجاد نماید و در حالی که پذیرای کمک های انجام شده از طرف شرکای توسعۀ بین المللی و منطقه ای نیز خواهند بود. ما وزاری مالی خود را موظف ساخته ایم که در جلسۀ بعدی خود این طرح پیشنهادی را مورد بررسی قرار دهند.
11) ما متعهد به حمایت از تلفیق کشورهای دارای مشارکت در اقتصاد منطقه ای و جهانی از طریق تجارت بیشتر و سرمایه گذاری در داخل منطقه هستیم. بدین منظور:
- ما از طریق شیوه های ارتباطی دو جانبه و چند جانبه، اقدامات کشورهای منا برای تقویت تلفیق تجاری و سرمایه گذاری بیشتر در منطقه، از جمله از طریق تسهیل تجارت، کاهش موانع اخذ تعرفه و عدم اخذ تعرفه، دسترسی به بخش خدمات، ارتقای سرمایه گذاری مستقیم و همگرایی تنظیم کننده، را مورد تشویق قرار می دهیم و از این اقدامات حمایت می کنیم؛
- ما به سهم خود، آماده ایم که از جمله از طریق ایجاد فرصت دسترسی بهتر به بازار دو جانبه برای ترغیب تلفیق در اقتصاد جهانی از طریق تجارت بیشتر و سرمایه گذاری در داخل منطقه، برای کشورهایی که متقبل شده اند اصلاحاتی را برای باز کردن اقتصادهایشان و ایجاد شرایط رقابتی ایجاد کنند حمایت بیشتری را فراهم کنیم. بر این اساس، اتحادیۀ اروپا، تحت شراکت برای دموکراسی و کامروایی مشترک، انجام اقدامات ابتکاری را به عهده گرفته است که باعث عمیق سازی تجارت با کشورها در مدیترانۀ جنوبی، از جمله از طریق توافقنامه های تجارت و سرمایه گذاری های آزاد جامع و عمیق، خاتمۀ توافقنامه هایی برای معتبر شناختن و پذیرش محصولات صنعتی و ارتقای سیستم پان یورو مد[viii] تجمع قوانین مبدأ، می شود. ایالات متحده طرح ابتکاری تجارت و سرمایه گذاری جامع در منطقه را آغاز خواهد نمود. ژاپن در حال ارتقای تجارت و سرمایه گذاری به صورت مشترک به همراه کشورهای منا، به خصوص از طریق گردهمای اقتصادی ژاپن-عرب، است. روسیه از توافق خود با کشورهای اتحادیۀ عرب برای بررسی پروژه های همکاری منطقه ای و توسعۀ اجتماعی استفاده خواهد کرد. توافقنامۀ تجارت آزاد کانادا-اردن در شرف تصویب در مجلس است در حالی که بحث های توافقنامۀ تجارت آزاد دوجانبه با مراکش به تازگی آغاز شده اند؛
- اتحادیۀ اروپا سیاست همسایگی خود در قبال کشورهای دارای مشارکت را دوباره قوت خواهد بخشید و تقویت خواهد کرد تا بتواند حمایت بیشتری را از کسانی به عمل آورد که دست اندر کار ایجاد این گونه دموکراسی ها هستند. اتحادیۀ اروپا به کشورهای در حال انجام اصلاحات مسیری را به سمت تلفیق اقتصادی بیشتر با بازار واحد اتحادیۀ اروپا در حوزه های دارای منافع مشترک ارائه خواهد کرد.
- اتحادیۀ امور کشورهای مدیترانه ای از طریق ارائۀ طرح های ملموس به این امر کمک خواهد نمود.
12) ما از کارهای انجام شده در مصر و تونس در ارائۀ برنامۀ عملیاتی خود در جهت ثبات اقتصادی و مالی و انجام تمهیدات لازم برای رشد فراگیر تر به اهدا کنندگان جامعۀ بین المللی استقبال می کنیم و آماده ایم از آنها حمایت کنیم. ما از تصمیم مسئولان مصر برای تقاضای کمک از آی. ام. اف. و بانک های توسعۀ چند جانبه و تقاضای تونس برای اخذ وام سیاست توسعۀ هماهنگ و مشترک استقبال می کنیم.
در این بستر، بانک های توسعۀ چند جانبه می توانند بیش از 20 میلیارد دلار، از جمله 5/3 میلیارد یورو از بانک سرمایه گذاری اروپا، ای. آی. بی.[ix]، برای سال های 2011 تا 2013 در حمایت از اقدامات اصلاحی مناسب آنها برای مصر و تونس فراهم کنند. اعضای گروه 8 هم اکنون در موقعیتی هستند که بتوانند حمایت دوجانبۀ عمده ای را برای تقویت این اقدامات بسیج نمایند. ما از حمایت شرکای دوجانبۀ دیگر، از جمله از حمایت کشورهای منطقه، استقبال می کنیم.
توانمند سازی و گفتگو بین ملت ها
13) ما به کشورهای منطقه کمک خواهیم کرد تا فضای سیاسی برای شکوفایی دموکراسی و آزادی را ایجاد نمایند. به خصوص:
- ما از سازمان های بین المللی می خواهیم که با احزاب سیاسی و مخالفان به تازگی شکل گرفته همکاری کنند، تا به عنوان بهترین مسیر به سمت ایجاد ثبات در منطقه، به آنها کمک نمایند ابزارهایی را به وجود آورند که بتواند خواسته های مردم را تأمین کند و در بین تصمیم گیرندگان محلی و ملی و نظر پردازان قابلیت لازم را ایجاد نماید.
- ما از قوت گیری مجدد گردهمایی های بین مجالس موجود، که نقش تعیین کننده ای دارند و از توسعۀ همکاری بین مسئولان محلی به عنوان وسیله ای برای ایجاد ارتباطات ملموس بین ملت ها حمایت می کنیم؛
- ما به طور کامل متعهد به مشارکت دادن جامعۀ مدنی در شراکت دویل هستیم، و کار خود را بر مبنای کار "گردهمایی برای آینده" بنا خواهیم نهاد که تا قبل از پایان امسال، به منظور پاسخ به و در بازتاب تغییرات اخیر در منطقۀ منا و برای افزایش گفتگو بین گروه 8، حکومت های منا و جامعۀ مدنی برگزار خواهد شد؛
- ما متعهد به این هستیم که آموزش و تعلیم را مرکز اصلی فعالیت های خود در منطقه قرار دهیم. برخورد با سطوح بالای بی سوادی و بی کاری، به خصوص در بین افراد جوان، و جهت دادن به آموزش حرفه ای با محوریت بازار کار، اصل برخورداری از نیروی کار واجد شرایط برای کمک به نوین ساختن اقتصاد های منا است. ما تحرک دانشجویی را تشویق می کنیم و ارتباطات آموزشی و تحقیقاتی بیشتری بین دانشگاه هایمان و دانشگاه های منطقۀ منا به وجود می آوریم. دفتر اروپا- مدیترانه ای جوانان یکی از ابزارهای این سیاست خواهد بود. همچنین تبادل بهترین عملکرد در برنامه هایی که برای ارتقای مهارت افراد بی کار به مورد استفاده قرار می گیرند، از جمله تعلیم حرفه ای، باید مورد تشویق قرار گیرد؛
- ما متعهد به ارائۀ حمایت بیشتر از ارتقای آزادی بیان، از جمله نقش مهم رسانه ها و اینترنت در کمک به دموکراتیزه کردن جوامع هستیم. ما همچنین متعهد به حمایت از حق عمل به آداب مذهبی با ایمنی و امنیت، بدون ترس از خشونت و سرکوب، هستیم.
پیگیری و نظارت بر شراکت دویل
14) ما به تدریج در طول زمان این شراکت را توسعه خواهیم بخشید و همۀ شرکای مربوط را در روند نظارت مداوم و توأم با همکاری انتقال در منطقه مشارکت خواهیم داد.
15) ما راهکار انتقال کشورهای دارای مشارکت را به همراه آنها بررسی خواهیم کرد، برنامه های توسعۀ اجتماعی و اقتصادی را که توسط کشورهای دارای مشارکت ارائه شده اند به اجرا در خواهیم آورد، و این کار را با مصر و تونس آغاز می کنیم. ما سعی می کنیم، از جمله از طریق طرح های عملیات مشترک خاص هر کشور بانک توسعۀ چند جانبه، ام. دی. بی.[x]، اطمینان یابیم که پاسخ جامعۀ بین المللی در راستای این اصلاحات است.
16) ما از وزرای امور خارجه مان خواسته ایم این وظیفه را فوراً به عهده گیرند و ظرف چند ماه آینده، با منا و سایر شرکای مان ملاقات کنند، از جمله از طریق جلسات مسئولان ارشد وزارت خانه های امور خارجه و مالی که در ماه ژوئیه برگزار می شوند، تا چهارچوبی را برای این شراکت تعریف نمایند و این کار را به پیش ببرند.
17) ما این امر را به همراه شرکای مان و همۀ احزاب ذی نفع تا قبل از پایان سال پیگیری خواهیم کرد.
18) ما در جلسۀ بعدی مان به ریاست ایالات متحده آمریکا این شراکت را مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.
[1] Deauville
2 MENA
3 Arab Spring
4 SMEs = small and medium enterprises
5 IMF = International Monetary Fund
6 EBRD = European Bank for Reconstruction and Development
7 FEMIP = Facility for Euro-Mediterranean Investment and Partnership
8 PanEuroMed
9 EIB = European Investment Bank
10 MDB = Multilateral Development Bank
Subscribe to:
Posts (Atom)