با جنون آهنگ معنی را فغان خواهم نوشت
نام هستی را سر برگ خزان خواهم نوشت
گرتبسم شعله ای از یاد شادی بشکفد
شبنمی از گریه بر گل رایگان خواهم نوشت
برق غیرت نیست در ابر خیال ظلمتم
نوح را بر کشتی طوفان جان خواهم نوشت
از جفای چرخ گویا روز هم بازیچه ایست
نام شب را وقت روز آسمان خواهم نوشت
گررفیقان بی وفایی را طریق انگاشتند
بی وفایی را طریق این زمان خواهم نوشت
دیده خندان گشت تا یاد محبت گل گرفت
همچو صبح این خنده را خونین فشان خواهم نوشت
چون شرر افسردگی شد حاصل عیش جهان
تیرگی را حاصل عیش جهان خواهم نوشت
بر مزار باغ می نالم چو نی از دست باد
چشمه چشمه اشک چون رود روان خواهم نوشت
تا نگوید بلبل از احوال مستان غافلم
رنج بلبل را به عرض باغبان خواهم نوشت
چون سیاووش است اینسان کشته تورانیان
پیش رستم شکوه از هاماوران خواهم نوشت
زرگران گویا خزان پرداز روی عالمند
شرح این غم را به برگ ناتوان خواهم نوشت
باغ ابراهیم گل در آتش نمرود مرد
بر خدا صد شکوه از نمرودیان خواهم نوشت
تا نمیرد یاد گل در خاطر بی جان باغ
یادگل را با دل آتشفشان خواهم نوشت
گر نگیرد شعله ام بر جان بیمار خزان
یاد گل را از زبان عاشقان خواهم نوشت
نام هستی را سر برگ خزان خواهم نوشت
گرتبسم شعله ای از یاد شادی بشکفد
شبنمی از گریه بر گل رایگان خواهم نوشت
برق غیرت نیست در ابر خیال ظلمتم
نوح را بر کشتی طوفان جان خواهم نوشت
از جفای چرخ گویا روز هم بازیچه ایست
نام شب را وقت روز آسمان خواهم نوشت
گررفیقان بی وفایی را طریق انگاشتند
بی وفایی را طریق این زمان خواهم نوشت
دیده خندان گشت تا یاد محبت گل گرفت
همچو صبح این خنده را خونین فشان خواهم نوشت
چون شرر افسردگی شد حاصل عیش جهان
تیرگی را حاصل عیش جهان خواهم نوشت
بر مزار باغ می نالم چو نی از دست باد
چشمه چشمه اشک چون رود روان خواهم نوشت
تا نگوید بلبل از احوال مستان غافلم
رنج بلبل را به عرض باغبان خواهم نوشت
چون سیاووش است اینسان کشته تورانیان
پیش رستم شکوه از هاماوران خواهم نوشت
زرگران گویا خزان پرداز روی عالمند
شرح این غم را به برگ ناتوان خواهم نوشت
باغ ابراهیم گل در آتش نمرود مرد
بر خدا صد شکوه از نمرودیان خواهم نوشت
تا نمیرد یاد گل در خاطر بی جان باغ
یادگل را با دل آتشفشان خواهم نوشت
گر نگیرد شعله ام بر جان بیمار خزان
یاد گل را از زبان عاشقان خواهم نوشت
No comments:
Post a Comment