اين عبارت شغل کاذب هم از آن عبارتهايی است که من اصلا نمیفهممش، هر چند برای خيلیها بسيار بديهی است. يعنی نمیتوانم تصور کنم که چطور يک شغل میتواند کاذب باشد و در عين حال به لحاظ اقتصادی امکان فعاليت داشته باشد. اگر اين توصيف ساده را بپذيريم که در هر معامله آزادانهای دو طرف مبادله رضايت بيشتری نسبت به وضعيت قبلی به دست میآورند (و گرنه دست به معامله نمیزدند) پس هر شغلی که میتواند برای صاحبش درآمد درست کند (يعنی مردم حاضر باشند برايش پول بدهند) برای مشتريانش هم رضايت خلق میکند. همين برای من کافی است تا شغل کاذب نباشد. میگوييد کوپنفروش جلوی شهر و روستا و سيگار فروش سر چهارراه شغل کاذب دارند؟ برای چند ماهی از جامعه حذفشان کنيد تا ببينيد چه اتفاقی میافتد.
No comments:
Post a Comment