Monday, March 7, 2011

دروغنمایی باورها


بروز نا آرامی های اخیر در کشورهای عربی تا حد زیادی غافلگیر کننده بوده. مشابه این تحولات سریع و غیر قابل پیش بینی نیز بهنگام سقوط سیستم های کمونیستی بلوک شرق و همینطور انقلاب ۱۳۵۷ ایران مشاهده شده بود. ولی چگونه میشه تغییر سریع رفتار مردم را توضیح داد؟ مثلا کشور لیبی ۴۳ سال است تقریبا در کمال آرامش تحت زمامداری قذافی بوده است و حالا کار بجایی رسیده است که جنگنده ها مشغول سرکوب مردم پایتخت هستند. چه می شود که مردم ناگهان رفتارشان عوض می شود و از مردمی آرام و ساکت تبدیل به انقلابی دوآتیشه میشوند؟
پروفسور کوران برای توضیح این روند پدیده ای را معرفی میکند بنام دروغنمایی باورها. در این نظریه با تفکیک مطلوبیت افراد به سه بخش سعی میشود که رفتار افراد توضیح داده بشه. مطلوبیت اول این است که فرد الف را ب ترجیح می دهد. یعنی اگر در جزیره ای تنها زندگی می کرد در عمل الف را به ب ترجیح می داد. حالا فرض کنید که فرد در جامعه ای زندگی می کند که اگر در عمل ب را به الف ترجیح دهد جامعه از او تقدیر می کند و الا جامعه وی را تنبیه می کند. برای همین ممکن است علیرغم اینکه فرد الف را به ب ترجیح میدهد رفتار ب را برگزیند. مطلوبیت حاصل از تحمیل جامعه مولفه دوم خواهد بود. مطلوبیت سوم هم این است که فرد ترجیحات خودش را در عمل نشان دهد. اینگونه رفتار مطلوبیتی دارد که مولفه سوم از کل مطلوبیت است. این مولفه سوم هم در نوشته های روانشناسانی مثل فروید توضیح داده شده است. پایین بودن نرخ خودکشی در زمان انقلابها که افراد آزادانه تر به رجحان های خود عمل می کنند به این مطلوبیت ربط داده شده است.  سرجمع این سه مولفه کل مطلوبیت را شکل می دهد.
خلاصه منظور از دروغنمایی باورها این است که فشارهای اجتماعی (مولفه دوم) باعث می شود تا فرد در عمل برخلاف اعتقاد واقعیش رفتار کند. مثلا در دوران کمونیسم ارتباط افراد کم بود و همه از هم می ترسیدند و در عمل هر کس تلاش می کرد خود را یک کمونیست نشان دهد. در ظاهر همه جامعه کمونیست بودن ولی در باطن اینطور نبود. به محض اینکه یک عده (علی الخصوص خود گورباچف) به انتقاد از کمونیسم پرداختند ناگهان همه اعتقاد واقعی خود را بروز دادند. بوریس یلتیسن که دو سال قبل از فروپاشی رییس حزب در مسکو بود از سختگیر ترین و بظاهر وفادارترین کمونیست ها بود ولی دو سال بعد از مخالفان سرسخت حزب شد.
 اگر به دوروبر خود نگاه کنید می توانید اثر این دروغنمایی باورها را در توضیح بسیاری از رفتارها مشاهده کنید. یک مثال پیروی از مد لباس و ظاهر افراد است. برای مثال زدن کراوات در دهه های گذشته در محل کار (در آمریکا) بسیار متدوال بوده است. با اینکه زدن کراوات دردسر خودش را دارد و اکثر افراد ترجیح شخصیشان به بستن کراوات نبوده است (مولف اول مطلوبیت). ولی بدلیل اینکه محیط سرکار بگونه ای بود که به افراد بدون کراوات چپ چپ نگاه می شده آقایان بیشتر از کراوات استفاده کرده اند(مولفه دوم مطلوبیت ناشی از جامعه). خوب اینکه فردی کراوات دوست ندارد و بخاطر فشار جامعه مجبور است کراوات بزند عدم مطلوبیتی برای فرد ایجاد میکند که مجبور است مبتنی بر ترجیحات شخصی اش رفتار نکند(مولفه سوم مطلوبیت).
 تنیجه این دروغنمایی باورها چیست؟ اینکه جامعه ای تک تک افرادش اعتقاد الف را به ب ترجیح می دهند ولی رفتار ب را به الف ترجیح می دهند. هرکس با مشاهده دروبر خودش فکر می کند همه ب را به الف ترجیح می دهند. بدینگونه جامعه در تعادلی ناکارا برای مدت زمانی قرار میگیرد. ولی اگر افرادی در عمل بیایند الف را به ب ترجیح دهند ممکن است که تعادل بهم بخورد. کما اینکه در مثال کراوات، موجِ نزدنِ کراوات از بخش های تک بخصوص شخص بیل گیتس شروع شد و حتی به بخش های محافظه کاری مثل سیستم بانکی هم رسید.
 اینکه روند حرکت این رفتارها چگونه است و تا چه زمانی این پدیده دروغنمایی باورها ادامه پیدا می کند و کِی از هم می شکند از مباحث جالب این رشته است. آشوبناک بودن (chaotic) سیستم های اجتماعی خصوصیت بارز جوامعی است که در آن دروغنمایی باورها رواج دارد. که چگونه فردی با آتش زدن خود در تونس باعث انقلاب در کشورهای عربی منطقه شده است علیرغم اینکه دهه ها این کشورها بظاهر در آرامش بوده اند.
نقل: پ.مشایخ

No comments: